فایل شده [ چیمِل‍َم ] اثر «لیلی کاربر انجمن رمان بوک»

[VIXEN]

عنوان: مجموعهٔ اشعارِ چی‍مِ‍ل‍َم‍
نویسنده: لیلی
ژانر: تراژدی، عاشقانه
ویراستار: @AYSU
کپیست: @الهه ماه :)
​

پاییز،
پاییزِ پتی‍ـ*‍اره‌ای که پشتِ
صدایت کمین کرده بود
آه گرم‌ترینِ نواها،
باور نمی‌کنم که
صدایت گم شده باشد
و وای از تفنگی که
تن گوزن مرا درید
بی‌آنکه بداند، چه لبخندی را
به خون تپانده.

 

[اولدوز]

با سلام.
نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمدگویی و سپاس از انتخاب انجمن رمان بوک برای منتشر کردن آثارتان خود؛ خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود، قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید.
قوانین تایپ شعر

پس از ارسال ده پست می‌توانید درخواست جلد برای اشعار خود دهید:
تاپیک جامع درخواست جلد

پس از گذشت ده پست می‌توانید درخواست تعیین سطح برای اشعارتان بدهید:

درخواست تگ شعر
در صورتی که نمی‌خواهید به نوشتن اشعارتان ادامه دهید در تاپیک زیر اعلام کنید:
تایپک پرسش و پاسخ تالار شعر

شاعران دقت کنند در صورتی که دو ماه تاپیکشان آپدیت نشود تاپیک به متروکه انتقال پیدا می‌کند.

[ مدیریت تالار شعر ]

 

[VIXEN]

همچون برنویِ روزِ نبرد
کبود مانده بر شانه‌ام
فقدانِ سرشانه‌هایش...
و ای زنِ شیون‌کش
و ای مردِ خمِ هوره‌خوان
به فرازِ قله دیدم دیشب
گوزنی کز قلبش خون می‌چکید
که هنوز شاخ‌های عظیمی داشت؛
به عظمتِ یک تندیسِ آسمان خراش،
درست برابرِ مرگی،
کز حقارتِ سارقانِ رود می‌تراوید.

 

[VIXEN]

دهل بر دهل می‌کوبند
و سرها چه پایین است
فلک بر فلک می‌زارد
به هرچه باید نشاندند سیه،
من اما
از محبتِ یک گوزن آمده‌ام
من اما
به لبخندِ تو باور دارم.

 

[VIXEN]

بر خائفانِ کوه بانگی ببردم؛
از تو و لبخندِ تو
آنگاه که تابیدی
بر چشمان بی‌فروغ
که خورشید می‌گفت
آهای!
بر ونگِ سگ‌هاتان برسانید
هیچ‌گاه فسرده نمردم...
که من یک گوزنم،
و شاخ‌هایم همیشه برنده می‌ماند.

 

[VIXEN]

تو آخرین تکیه‌ی پناهی،
آخرین گامِ مهربانی
آخرینِ اعلامِ صلح جهانی!
تو چون چشمانِ خاموشت
پیامِ ساده‌ی ابرهای بی‌بارانی... .

 

[VIXEN]

از سپید کوه
تا قلبِ تپنده‌ی من،
هربار پر می‌کشی از نو
تو که هرکجا نیستی
هستی انگار...
از سپید کوه
تا نایِ نفس کشیدنِ من؛
هربار بیش می‌شوی از نو
تو،
هستی انگار!

 

[VIXEN]

ربودت پاییز قهرآمیز
و من خشکیده‌ام این‌جا
زردِ زردم
روز شمار نبودن تو
صبر ایوب خواهد
و یک شیر دل
که من هیچش نباشم...

 

[VIXEN]

بی‌توی افسانه‌ام
نم‌زده
خیسِ‌خیس
هر قدم آشفتگی
وز گریه می‌میرم دوباره
بند را بر دیده‌ات
باری می‌بینم دوباره
ای تمام هرچه باید
ای ستبرِ سی*ن*ه‌ی تنگ
ای فغانِ دیده‌ی من
بر وجب‌های تنم
بازآ...

 

[VIXEN]

زیر سر تکه‌ای شاخ بریده
آه از این خواب
که کابوس من است
پیچیده بر تو
چیملم!
رزم تو را
به عزم من امتحان کنند
روز می‌آید به لانه
لیک شاید
زخم تو مرهم نباشد