ویژگیهای برجستهی فانتزی حماسی
فانتزی حماسی بهجای این که در جهان راستین و بنیادین بازگفت شود، در یک گیتی جایگزین و خیالی (فرعی) جریان دارد. این گیتی فرعی همواره استوار و پایدار است و میتواند به گستردگی جهان راستین باشد، ولی قوانین آن با جهان بنیادین متفاوت است و ماهیت دگرگون و ویژهی خود را دارد. همین مورد بهراحتی فانتزی حماسی را از سایر فانتزیها، از جمله «فانتزی نازل» (Low Fantasy)، جدا میکند. فانتزی نازل در زمین یا جهان راستین و بنیادین، که خواننده در آن قرار دارد، بازگفت میشود و جهان آن را میتوان منطقی و آشنا تلقی کرد که گاهی عناصر جادو و نیروهای ماورایی در آن وجود دارند. در آینده دربارهی فانتزی نازل هم سخن خواهیم گفت!
داستانهای «ویلیام موریس»، مانند «چاهِ پایانِ جهان» (The Well at the World’s End)، که در یک جهان خیالی قرونوسطایی جریان دارند و بهوارونِ سایر داستانهای آن زمان کاری به سرزمینهای دوردست در جهان راستین ندارند، گاهی همچون نخستین نمونههای فانتزی حماسی در نظر گرفته میشوند. همچنین نوشتههای «
جی. آر. آر. تالکین»، مانند «هابیت» (The Hobbit)، «ارباب حلقهها» (The Lord of the Rings) و «سیلماریلیون» (The Silmarillion) هم همچون نمونههای نخستین و بنیادین این ژانر پرطرفدار به شمار میروند.
بسیاری از داستانهای فانتزی حماسی از دید یک قهرمان بنیادین بازگفت میشوند. بیشتر طرح داستان دربارهی این قهرمان و طبیعت مرموز یا میراث و خاندان ویژهی او است. این قهرمان بیشتر یک یتیم یا عضو عجیب و دورافتادهی خانوادهای است که استعداد شگفتانگیزی در جادو یا هنر مبارزه دارد. فانتزی حماسی قهرماناش را از دوران نوجوانی یا حتا نوزادی به نمایش میگذارد، ولی گاهی برخی داستانها به سراغ یک شخصیت بالغ و رسا، که منش و روحیهی ویژهای دارد، میروند. برای نمونه، در سری رمانهای «وراثت» (The Inheritance Cycle) شاهد یک جوان روستایی که پدر و مادر خود را از دست داده هستیم و در ادامه ویژه بودن او، دگرگون شدناش به یک سوارکار اژدها و بهکارگرفتن جادوی اژدها، و یکپارچه شدن مردم برای مبارزه با پلیدی را به چشم میبینیم.