جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

ترجمه شده کتاب PDF قصه‌هایی برای یک لبخند

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته کمیک های ترجمه نشده توسط baran-83 با نام کتاب PDF قصه‌هایی برای یک لبخند ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 114 بازدید, 4 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته کمیک های ترجمه نشده
نام موضوع کتاب PDF قصه‌هایی برای یک لبخند
نویسنده موضوع baran-83
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط baran-83
موضوع نویسنده

baran-83

سطح
0
 
مدیر آزمایشی تالار کمیک
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
1,528
1,067
مدال‌ها
2
جانی روداری را بیشتر بشناسیم:او نویسنده و روزنامه‌نگار مشهور ایتالیایی است که در سال 1920، در شهر آمنییای ایتالیا چشم به جهان گشود و دوران ابتدایی را در همان شهر گذراند. روداری یک کودک خجالتی و کوچک اندام بود. او پس از مرگ پدرش در سن ده سالگی با مادر و برادرش به زادگاه مادری‌اش رفت و درسش را در آن جا ادامه داد. او در سال 1937 دیپلم گرفت و در سال 1939 به دانشکده زبان و ادبیات ایتالیایی میلان رفت، اما پس از چندی دانشکده را رها کرد و معلم شد.
 
موضوع نویسنده

baran-83

سطح
0
 
مدیر آزمایشی تالار کمیک
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
1,528
1,067
مدال‌ها
2
در جنگ جهانی دوم برادر و برخی از دوستانش را از دست داد و ضربه‌های شدید روحی خورد. سرانجام پس از پایان جنگ، در شهر میلان به روزنامه نگاری پرداخت و ضمن کار برای روزنامه‌های گوناگون به نوشتن داستان‌هایی برای کودکان هم روی آورد. سپس در سال 1950 از شهر میلان به رم رفت.
 
موضوع نویسنده

baran-83

سطح
0
 
مدیر آزمایشی تالار کمیک
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
1,528
1,067
مدال‌ها
2
جانی روداری پر کار و فعال بود و به مطالعه نیز علاقه فراوان داشت. در همین زمان بود که یکی از رمان‌های او به نام ماجراهای پیازچه منتشر و باعث شهرت او شد. در سال 1957 برنده جایزه ادبی آندرسن شد و به شهرت جهانی دست یافت. او خالق تعداد زیادی داستان است که بسیاری از آن‌ها در زمان زندگی‌اش چاپ شد. بعد از مرگش هم داستان‌های دیگری از او با تلاش خویشاوندانش به چاپ رسید. بیشتر آثار وی به بسیاری از زبان‌های دنیا ترجمه شده است. او در خلاقیت و ابتکار در ادبیات داستانی کودکان و نوجوانان سهم زیادی دارد. روداری برای کودکان و نوجوانان، هم داستان می‌نوشت هم شعر می‌سرود. او در سال 1980 از دنیا رفت.
 
موضوع نویسنده

baran-83

سطح
0
 
مدیر آزمایشی تالار کمیک
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
1,528
1,067
مدال‌ها
2
کتاب قصه‌هایی برای یک لبخند مناسب چه کسانی است؟این داستان‌های شگفت‌انگیز همراه تصاویر جذاب برای کودکان 7 تا 10 سال مناسب است و به آن‌ها مفاهیم مهمی مانند احترام به حقوق همه‌ی مردم، محبت به حیوانات و دوری از آزار و اذیت رساندن به آن‌ها، تکیه کردن به تلاش و کوشش و مقاومت در مقابل سختی‌های زندگی، طمع نداشتن به داشته‌های دیگران، پرهیز از حیله‌گری و آزار رساندن به دیگران و تحمل مشکلات و سختی‌ها برای یادگیری علم و هنر را در قالب قصه‌هایی شیرین می‌آموزد.
 
موضوع نویسنده

baran-83

سطح
0
 
مدیر آزمایشی تالار کمیک
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
1,528
1,067
مدال‌ها
2
در بخشی از کتاب قصه‌هایی برای یک لبخند می‌خوانیم:ملوان سالخورده‌ای، تمام روز را در کافه کنار بندر می‌نشیند و چای می‌نوشد و داستان‌های دریانوردی‌اش را بازگو می‌کند. او می‌گوید: یادم می‌آید که یک بار، به شکار نهنگی رفته بودیم؛ هیولایی غول پیکر که حداقل بیست متری درازا داشت. و این من بودم که نیزه ماهیگیری را به سویش پرتاب کردم که درست پشت آبشش‌های حیوان فرود آمد، زخم آن ضربه چنان عمیق بود که نهنگ دیوانه‌وار، روانه اقیانوس شد و کشتی ما را مثل تکه چوبی دنبال خودش کشید. در یک آن، نفسمان بند آمد و یکی یکی افتادیم. چه اتفاقی افتاده بود؟ نهنگ، وارد رنگین کمانی شده بود و با سرعت تمام بین رنگ‌های زرد و نارنجی آن به پیش می‌رفت.کشتی ما هم که با آن نیزه به نهنگ متصل بود، حرکت‌های شیطانی و جنون‌آمیز نهنگ را به ناچار دنبال می‌کرد. اگر نجات یافتیم، به خاطر حضور من بود؛ چون چاقویم را در آوردم و طناب را بریدم. فوری کشتی شروع به لیز خوردن به عقب کرد و دوباره به روی دریا بازگشتیم و نهنگ را دیدیم که همان طور درون رنگین کمان بالا و بالاتر می‌رفت تا از سوی دیگر آن پایین آمد. در این لحظه، نهنگ از مقابل چشم‌های ما ناپدید شد. من هم به خاطر بریدن طناب، پاداش گرفتم.
 
بالا پایین