با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!دو خط عمود موازی با دو پیشآمدگی از دو سر هر خط به سوی داخل برای ممتاز ساختن مطلب داخل آن. نوعی پرانتز که برای الحاق مطلبی به متن مورد استفاده قرار دهند بدین شکل: [ ]
او همه را [از نیک و بد، گنهکار و بیگناه] به یک چوب راند.
شادروان محمدعلی جمالزاده که همانند دهخدا و صادق هدایت و عبدالله مستوفی و جعفر شهری، شیدایی و شیفتگی غریبی به کاربرد واژگان عامیانه داشت در فرهنگ لغات عامیانه خود، در مقدمه محققانه و پربار و یکصد صفحهایش نوشته است: «... اینک ـ 1338ش ـ گذشته از آنکه صدها کتاب با استعمال آن کلمات [= واژگان عامیانه به کار رفته در یکی بود یکی نبود] منتشر گردیده است و روزنامهها و مجلات فارسی دیگری به هیچوجه از استعمال آنها اجتناب و پرهیزی ندارند، بلکه برخلاف، [= برعکس] آوردن اینگونه کلمات و اصطلاحات عوامانه را در ضمن مقالات نوعی از تجددپروری و خودنمایی و آزادمنشی میشمارند.»
از واژه تا فرهنگ، بهاالدین خرمشاهی
گفت: «هیچک.س را هیچ ندادند از دنیا تا از آخرتش صدچندان کم نکردند، از بهر آنکه [تو را] به نزدیک حق تعالی آن خواهد بود که کسب میکنی، خواه بسیار کن و خواه اندک».
گفت: «به جامه نرم و طعام و لذت حالی منگرید، که فردا لذت آن جامه و [آن] طعام نیابید».
تذکرةالاولیاء، عطار نیشابوری، ذکر فضیل بن عیاض
و در آخر عمر میگفت: « از پیغامبران رشک نیست، که ایشان را هم لحد و هم قیامت و هم دوزخ و هم صراط در پیش است و جمله با کوتاهدستی نَفْسی نَفْسی خواهند گفت. از فرشتگان هم رشک نیست، که خوف ایشان از خوف بنیآدم زیادت است و ایشان را درد [بنیآدم نیست و هر که را] این درد نبود، من آن نخواهم. لیکن از آنک.س رشکم میآید که هرگز از مادر نخواهد زاد».
تذکرةالاولیاء، عطار نیشابوری
استنلی: یه چیزی میخوام ازت بپرسم. [مگ دستپاچه است، به سمت استنلی نمیرود] بیا دیگه [مکث] خیله خب، از همینجام میتونم ازت بپرسم. [آرام] بگو ببینم، خانم بولز، وقتی منو مخاطب خودت قرار میدی، هیچ میدونی دقیقاً با کی داری حرف میزنی، ها؟
سکوت. مینالد. بدنش جلو میآید. سرش روی دستهایش میافتد.
مگ: [ملایم] صبحونه رو دوست نداشتی استن؟ [به میز نزدیک میشود] استن؟ دوباره کی میخوای پیانو بزنی؟ [استنلی مینالد] مثه قدیما؟ [استنلی مینالد] پیانو که میزدی، دوست داشتم تماشات کنم. دوباره کی پیانو میزنی؟
نمایشنامه جشن تولد، هارولد پینتر، مترجم شعله آذر
تهران، نیلوفر، [بیتا]
مشهد، [بینا]، 1346
[بیجا]، ساعی، 1397
18=[(1+2)*(1+5)]
نادرست: با مساعدت وزارت[فرهنگ و ارشاد اسلامی]این طرح به انجام رسید.
نادرست: با مساعدت وزارت [فرهنگ و ارشاد اسلامی]این طرح به انجام رسید.
نادرست: با مساعدت وزارت[ فرهنگ و ارشاد اسلامی ]این طرح به انجام رسید.
نادرست: با مساعدت وزارت [فرهنگ و ارشاد اسلامی ]این طرح به انجام رسید.
درست: با مساعدت وزارت [فرهنگ و ارشاد اسلامی] این طرح به انجام رسید.
ما که پول نداشتیم دماغامان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک