جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {کلونوپینِ من} اثر•aryana elhaei کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط ragazza della notte با نام {کلونوپینِ من} اثر•aryana elhaei کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 552 بازدید, 16 پاسخ و 17 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {کلونوپینِ من} اثر•aryana elhaei کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع ragazza della notte
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ragazza della notte
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,714
6,521
مدال‌ها
3
نام اثر: کلونوپینِ من
نویسنده: aryana elhaei badeyri
ژانر: عاشقانه
عضو دفتر نظارت ادبی یکم
مقدمه:
بسیاری در مواقع اضطراب و عصبانیت دارو مصرف می‌کنند و داروی من، کلونوپینِ من کسی نیست جز بهترین دوستم، غزل. او به مانند آرام‌بخش برای اعصاب بیمار عمل می‌کند. این دلنوشته برای کسی است که لیاقتش بیشترین چیزها بود، هست و خواهد بود.
پ.ن: این اثر تقدیمی می‌باشد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,434
12,995
مدال‌ها
17

1683008322482 (1).png

عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.
حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست تگ بدهید:
[درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[اعلام پایان - دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]
 
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,714
6,521
مدال‌ها
3
***
دوست عزیزم.
امروز که برایت می‌نویسم سه سال از با هم بودنمان می‌گذرد. در این سه سال تلخی و شیرینی‌های زیادی را با یکدیگر تجربه کردیم.
کلونوپینِ من. قبل از دوستی‌مان من فردی عصبی بودم و الان... عصبی‌تر شده‌ام. زیبایی عصبی بودنم این است که در تمام لحظاتش کنارم بودی، دقیقاً مانند آرام‌بخش، آرامم می‌کردی و ممنونت هستم.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,714
6,521
مدال‌ها
3
***
به شدت عصبی بودم و تو... آنجا بودی. نمی‌دانستم که چه کنم. چانه‌ام از فشار عصبی می‌لرزید، با دستت که به شانه‌ام فشار می‌آورد نگاهم به سمتت کشیده شد.
و حالا من بودم که تو را عقب می‌کشیدم و آرامت می‌کردم. شاید از همین حمایت‌هایت بود که خیالم راحت شد و هر زمان که خواستم داد و فریاد کنم و آسوده‌خاطر باشم که هر جا بیش از حد به من فشار بیاید تو هستی که جایم را بگیری. آموزش‌هایم برایت مفید واقع شدند.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,714
6,521
مدال‌ها
3
***
قرار داشتیم. در همان مکانِ همیشگی و نیامدی؛ قلبم در سی*ن*ه میزد و نگرانت بودم، گاهی از بی‌فکری‌هایت به شدت عصبی می‌شوم. اکثر مواقع کارت همین است بی‌خبر می‌گذاری می‌روی. با مشکلات فراوان تلفن همراه خانومی را گرفتم و به تو زنگ زدم، تنها چیزی که باعث شد بعد از شنیدن پاسخت خودم را خفه نکنم امید خفه کردن تو بود اما باز هم زمانی که دوباره دیدمت نتوانستم دست دورِ گردنت حلقه کنم، پس دست دورِ شانه‌هایت حلقه کردم. امیدوارم آدم شوی.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,714
6,521
مدال‌ها
3
***
جدیداً کمی لوس شده‌ای و از کلمات و الفاظی استفاده می‌کنی که تا قبل از این وقتی می‌شنیدی‌شان مرا کتک می‌زدی... البته، از آن‌جایی که چشمان گیرا و زیبایی داری زمانی که خودت را لوس می‌کنی، زیبایی‌شان دو برابر می‌شود. رویت زیاد نشود اما مژگانت تیر به قلبم می‌زنند و صدایت گوش‌هایم را نوزاش می‌کنند. انگشتان کشیده‌ات که خودت دوست‌شان نداری از نظر من می‌توانند بهترین جراح باشند و قلب عشاقت را جرحه‌جرحه کنند. باز هم می‌گویم رویت را زیاد نکن.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,714
6,521
مدال‌ها
3
***
خنجرِ بغض دیواره‌های زندانِ گلویم را زخمی می‌کرد و لبخند بر روی لبانم بود. آن روز تو جایی دیگر بودی و تنهایی بیش از پیش مرا می‌آزرد، آن‌چنان که ‌برخلاف خواسته‌ام اشک در چشمانم قدم میزد و خودش را به سد می‌کوبید. ماجرای‌‌مان همان ماجرای آمیتیس و خدای شرابش بود. آزارم می‌دادی و زمانی که دیگر به سنگ تبدیل می‌شدم با اشک‌هایت مرا زینت می‌دادی. گرچه اشک‌هایت هم آزارِ دیگری برایم بود و طاقت دیدن‌شان را نداشتم و ندارم.
 
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,714
6,521
مدال‌ها
3
***
چند روزی است که ندیدمت. چراغ‌های چراغدان قلبم سوسو می‌زنند زیرا که اکسیژن‌شان بند است به دیدنت و چه اکسیژن زیبایی. عصب‌‌های مغزم خودشان را از بغض خفه کرده‌اند زیرا که نگرانت‌ هستند و چه نگرانی بهتر از سلامتی‌ات؟ آرزو دارم همیشه و هر لحظه سلامت باشی و سلامم به دستت برسد گرچه نباشم. ممکن است به دیاری دیگر بروم و جسماً از آرامشِ وجودت دور شوم اما همیشه یاد و روح من همراه و محافظت خواهد بود. متوجه شدی منظورم را نه؟
 
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,714
6,521
مدال‌ها
3
***
گاهی دلم به زنجیره‌ی متصل به مغزم چنگ می‌زند تا آن‌چنان در آغوش بگیرمت و فشارت دهم که مانند پرتقال تبدیل به آبمیوه شوی. اما چه کنم که از لمس مردم بی‌زارم، تقصیر تو نیست. می‌دانی؟ من با تو جنبه‌ای تازه از عشق را درک کردم؛ عشق می‌تواند بین من و تو در جریان باشد ولی نه مثل دیگران. البته که دلم نمی‌خواهد بگویم و مانند حرف خودت که می‌گویی« اگر عاشقم هستی اعتراف کن» اعتراف کنم ولی عاشقت هستم دوست من.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,714
6,521
مدال‌ها
3
***
با لبخند به صفحه‌ی کم نورِ تلفن همراهم خیره بودم و برای بار پنجم آن را می‌خواندم. صدایی نازک از حنجره‌ام رها شد. متعجب به دیوار خیره شدم و به خودم بلند خندیدم. به مانند دیوانگان بودم؛ مگر می‌شود یک پیام محبت‌آمیز که هیچ کلمه‌ای از آن به مانند آدم نبود به این اندازه مرا ذوق‌زده کند؟ البته از طرفی به خودم حق می‌دادم زیرا ابراز علاقه‌هایت در ماه شاید دوبار پیش بیاید.
 
بالا پایین