- Apr
- 5,475
- 6,423
- مدالها
- 12
با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!کنایه | معنای کنایی |
---|---|
از خر شیطان پیاده شدن | کنایه از دست کشیدن از کار خطرناک و لجبازی نکردن |
از پای افتادن | کنایه از ضعیف و خسته شدن |
از پای درآوردن | کنایه از هلاک کردن و شکست دادن |
از دهن افتادن | کنایه از سرد و بیمزه شدن غذا |
به خاک سیاه نشاندن | کنایه از خوار و حقیر و بدبخت کردن |
پنبه در دهان فشردن | کنایه از سکوت کردن |
جامه در نیل زدن | کنایه از سوگواری و اندوه |
چار میخه کردن | پی و پایه چیزی را محکم و استوار کردن ، محکم کاری کردن |
چارتکبیر زدن | ترک کسی را برای همیشه گفتن، یکباره از چیزی چشم پوشیدن |
چاله چوله چیزی را پر کردن | نواقص را برطرف کردن ، قرضها را پرداخت کردن. |
چشم آب نخوردن | کنایه از امید نداشتن به چیزی |
چشم درویس کردن | کنایه از نادیده گرفتن برخی امور |
چشم وگوشی کسی باز بودن | از همه جا آگاه بودن، درجریان امور قرار داشتن، آدم با تجربه و فهمیده |
چشمها چهار تا شدن | کنایه از دندش نرم میخواست چنین کاری نکند، از تعجب چشمها را گشاد کردن. |
حلق بستن | کنایه از کنایه از سکوت کردن |
خواب دیدن | کنایه از برای کسی نقشه کشیدن |
خود را به کوچه علی چپ زدن | کنایه از خود را به نادانی زدن در مواقع حساس |
خود را گم کردن | کنایه از مغرور بودن، مضطرب و سراسیمه بودن |
دست به سیاه و سفید نزدن | کنایه از هیچ کاری انجام ندادن، تنپرور بودن |
دست روی دست گذاشتن | کنایه از کاری نکردن وقت تلف کردن |
دست کفچه کردن | کنایه از گدایی کردن |
دلی از عزا در آوردن | کنایه از بهره فراوان بردن از چیزی |
دهان دوختن | کنایه از به سکوت وادار کردن |
رکاب دادن | کنایه از سر موافقت داشتن، مطیع شدن |
رگ خواب کسی را به دست آوردن | کنایه از نقطه ضعف پیدا کردن، کسی را تابع اراده خود کردن |
رنگ به رنگ شدن | کنایه از شدت شرمندگی رنگ به صورت آوردن، تغییر رنگ رخسار |
روده درازی کردن | کنایه از یکریز حرف زدن، پرگویی و وراجی کردن |
روزه شک دار گرفتن | کنایه از در امور و یا کارهای که احتمال شکست و زیان است وارد شدن |
ژاژ خواییدن | کنایه از کار بیهوده کردن |
سیه کاسه بودن | کنایه از فرد فرومایه و چشمتنگ |
شکم را صابون زدن | کنایه از به خود وعده خوش دادن |
ضرب شستی به کار بردن | کنایه از برای پیشرفت امر خود تدبیری به کار بردن، با هر حیله بر حریف غالب شدن. |
طاق ابرو نمودن | کنایه از کاری مخصوص زنان، عشوه گری کردن |
طبل راه زدن | کنایه از رهسپار شدن |
طبل زیر گلیم زدن | کنایه از پنهان داشتن موضوعی که همه می دانند، پنهانکاری کردن |
ما که پول نداشتیم دماغامان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک