جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

متفرقه گوشه ای از دل کتاب 📖

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته گفتگو متفرقه کتاب توسط حنا نویس با نام گوشه ای از دل کتاب 📖 ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 3,675 بازدید, 125 پاسخ و 5 بار واکنش داشته است
نام دسته گفتگو متفرقه کتاب
نام موضوع گوشه ای از دل کتاب 📖
نویسنده موضوع حنا نویس
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط حنا نویس
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,481
مدال‌ها
3
حرف ها از جنس آباند. یک‌جا بند نمی‌شوند. هرطور شده جاری می‌شوند و به جایی که باید برسند می‌رسند. ما فکر می‌کنیم حرف‌ها که از دهان‌ها بیرون می‌آیند در گوش‌ها دفن می‌شوند، اما این‌طور نیست. آنها از گوش‌ها وارد مغزها می‌شوند و چرخی می‌خورند و دوباره از دهان‌ها بیرون می‌زنند. وقتی حرف می‌زنیم باید مراقب باشیم از انصاف و عدالت دور نشویم چون حرف‌ها هنگام عبور از لابه‌لای دندان‌ها تیز می‌شوند و زخمی می‌کنند و باعث می‌شوند تلخی‌ها و کدورت‌ها تا دم پنجره‌ها جلو بیایند.

📘 دیر کردی ما شام را خوردیم
✍🏻رسول یونان
IMG_20221006_002546_801.jpg
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,481
مدال‌ها
3
دکتر گفت: «نباید اینقدر به گذشته فکر کنی». نباید… نباید… بی‌خود نبود که کم‌کم داشتم به این نتیجه می‌رسیدم این دکترهای روانشناس یا فکر می‌کنند آدم هیچی نمی‌داند یا فکر می‌کنند اگر می‌داند خب پس باید کارهاش دست خودش باشد. مثلاً اگر میدانی نباید این‌قدر به گذشته فکر کنی، فکر نکن دیگر، و اگر نمی‌دانی نباید اینقدر به گذشته فکر کنی، بدان و بعد فکر نکن دیگر. به همین راحتی. یکی نیست بگوید آقا من به گذشته فکر می‌کنم و می‌دانم نباید به گذشته فکر کنم و باز هم به گذشته فکر می‌کنم.

📙احتمالا گم شده‌ام
✍🏻سارا سالار
IMG_20221006_002241_518.jpg
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,481
مدال‌ها
3
بهش گفتم: زندگی ما، زندگی جالبیه هُما. بین تراژدی محض و کمدی ناب؛ دائم داره پیچ‌وتاب می‌خوره. یعنی یه‌جورِ غم‌انگیز، خنده‌داره. یا شایدم یه‌جورِ خنده‌دار غم‌انگیز باشه. چیزیَم نیست که وسطشو پر کنه. همۀ نکبتی هم که دچارشیم مال همینه… همین که هیچی‌مون حد وسط نیست هما. هیچی‌مون.

📗کافه پیانو
✍🏻فرهاد جعفری
IMG_20221006_003454_053.jpg
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,481
مدال‌ها
3
یادآوری خاطرات تلخ گذشته اغلب کار معقولی نیست. این خاطرات مثل مین‌های خنثی‌نشده‌ای هستند که در میدان وسیعی دفن شده‌اند؛ میدانی که دور تا دور آن سیم خاردار کشیده شده‌ است. با این حال هر لحظه ممکن است از سر بدشانسی و بی‌احتیاطی محض کسی برود آن طرف سیم‌ها و یکی از آن‌ها منفجر شود و زندگی را -که خیلی هم چیز معرکه‌ای نیست- حداقل برای مدتی، از آنچه هست تحمل‌ناپذیرتر کند.

📓بهترین شکل ممکن
✍🏻مصطفی مستور
Screenshot_۲۰۲۲۱۰۰۶-۰۰۵۱۳۶_Instagram.jpg
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,481
مدال‌ها
3
مادر می‌گوید با دانستن ابعاد دقیق هرچیز می‌توان آن را فتح کرد. می‌گوید باید خانه را فتح کرد. منظورش از فتح کردن قابلِ سکونت کردن است. اصولاً دربارۀ هرچیزی که باید مالک شود یا به کنترل خودش دربیاورد همین را می‌گوید. مثلاً وقتی بی‌دلیل غمگین می‌شود و چند روزی توی خودش فرو می‌رود عاقبت که با خودش می‌جنگند و از لاکش بیرون می‌آید، می‌گوید خودش را فتح کرده. بعد از چند هفته کار، داروی جدیدی را که غالباً پماد است به عمل می‌آورد می‌گوید آن را فتح کرده. در اصل این را از گوته یاد گرفته که جایی می‌گوید اگر می‌خواهید انسانی آزاده باشید باید هر روز آزادی خود را فتح کنید. باید اول فاتح خود بود، بعد خانه و بعد بقیۀ جهان. این یعنی باید دقیق به کوچک‌ترین علائم بدن خود، تغییرات در وضع باغچه یا حیاط یا دیوار کوچه توجه کرد… باید همیشه به جزئیات دقت کرد. جزئیات اهمیتی ابدی دارند، چرا که تنها در صورت فهم آن‌ها است که می‌توان با کلیات و سرآخر با جهان هماهنگ شد.

📕راهنمای مردن با گیاهان دارویی
✍🏻عطیه عطارزاده
IMG_20221006_002341_004.jpg
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,481
مدال‌ها
3
تا حالا یه سوزن توی تخت خوابت گم کرده‌ای؟ شک همون‌قدر ذهن آدم رو آزار می‌ده.

📗سومین پلیس
✍🏻فلن اویراین
IMG_20221006_002127_033.jpg
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,481
مدال‌ها
3
داستان‌ها ارزش اخلاقی بسیار دارند چرا که به ما تجربۀ خیالی/ غیرمستقیم زندگی‌های دیگر را می‌دهند -تو گویی ساکن زندگی کسانی دیگر می‌شویم. از این جهت، داستان‌ها می‌توانند تجربۀ زندگی را در ما وسعت بسیار بخشند. داستان‌ها به ما دریچه‌ای می‌دهند که رو به روح و جان انسان‌های دیگر گشوده می‌شود، یا میکروسکوپی که با آن عملکردهای درونیِ ضمایر درون دیگران را رصد می‌کنیم بی‌آنچنان مزاحمتی برایشان.

📙زندگی خوب
✍🏻مارک ورنون
IMG_20221006_002836_566.jpg
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,481
مدال‌ها
3
آن هفته‌های آخر، اواخر تابستان و اوایل پاییز دیگر خیلی محو در خاطرم مانده‌اند، شاید به این دلیل که فهم متقابل ما به آن عمق دلپذیر رسیده بود، آن‌جا که واسطۀ ارتباط میان دو نفر بیشتر سکوت است تا کلمه، وقتی سکوتی محبت‌آمیز جانشین درگیری‌ها، گفت‌وگوها و رفت‌وآمد‌های پرتنشی می‌شود که لحظات پُرنمودتر و به ظاهر پُرشورتر دوستی را می‌سازند.

📓صبحانه در تیفانی
✍🏻ترومن کاپوتی
IMG_20221006_002548_278.jpg
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,481
مدال‌ها
3
اغلب بهترین قسمت‌های زندگی، زمانی بوده‌اند که هیچ کاری نکرده‌ای و نشسته‌ای دربارۀ زندگی فکر کرده‌ای؛ منظورم این است که مثلاً می‌فهمی که همه‌چیز بی‌معناست. بعد به این نتیجه می‌رسی که خیلی هم نمی‌تواند بی‌معنا باشد؛ چون تو می‌دانی بی‌معناست و همین آگاهی تو از بی‌معنا بودن تقریبا معنایی به آن می‌دهد… می‌دانی منظورم چیست؟ بدبینی خوش‌بینانه.

📘عامه‌پسند
✍🏻چارلز بوکوفسکی
IMG_20221006_002541_327.jpg
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,481
مدال‌ها
3
عشق نقطه‌ای فروزان است و بس، با این حال به‌نظر می‌آید می‌تواند کل زمان را تسخیر کند. تا همین چند روز پیش اصلاً عشقی وجود نداشت، چندی دیگر نیز عشقی وجود نخواهد داشت؛ اما تا زمانی که هست، پرتویش را بر روی گذشته و بر روی آینده‌ای که پس از عشق فراخواهد رسید، می‌تاباند.

📙 آدلف
✍🏻 بنژامن کنستان
IMG_20221006_002902_319.jpg
 
بالا پایین