جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

متفرقه گوشه ای از دل کتاب 📖

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته گفتگو متفرقه کتاب توسط حنا نویس با نام گوشه ای از دل کتاب 📖 ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 3,747 بازدید, 125 پاسخ و 5 بار واکنش داشته است
نام دسته گفتگو متفرقه کتاب
نام موضوع گوشه ای از دل کتاب 📖
نویسنده موضوع حنا نویس
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط حنا نویس
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,481
مدال‌ها
3
زندگی، برای آنان، یعنی فقط نمردن.

📗همه می‌میرند
✍🏻سیمون دوبوار
3440085.jpg
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,481
مدال‌ها
3
امان از دست شما جماعت عاقل. احساس‌زدگی! مستی! جنون! شما آدم‌های منزه و پاک، خونسردید و بی‌اعتنا. و با همین خونسردی و بی‌اعتنایی مسـ*ـت را سرزنش می‌کنید و دیوانه را تحقیر. مثل زاهد دامن می‌کشید و رد می‌شوید و مثل واعظ شکر می‌کنید که خداوند شما را مثل آنها نیافریده‌است. من بیشتر از یک‌بار مسـ*ـت بوده‌ام و شوریدگی‌ام با جنون خیلی فاصله نداشته‌است. از هیچ‌کدام این حالات هم پشیمان نبوده‌ام. با معیارهایی که دارم، عمیقن فهمیده‌ام که مردم هر آدم فوق معمولی را که به کاری بزرگ یا در ظاهر ناممکن دست زده، از قدیم و ندیم با انگ مستی یا دیوانگی بدنام کرده‌اند.

📓 رنج‌های ورتر جوان
✍🏻گوته
IMG_20221024_160946_643.jpg
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,481
مدال‌ها
3
کوزت بالا می‌رفت، پایین می‌آمد، می‌شست، پاک می‌کرد، چنگ می‌زد، می‌روفت، می‌دوید، جان می‌کند، نفس‌نفس می‌زد، چیزهای سنگین را جابه‌جا می‌کرد، و با آنکه بسیار ضعیف بود، کارهای بزرگ و دشوار انجام می‌داد. نسبت به او هیچ رحم در کار نبود؛ خانمی بیدادگر و آقایی زهرآگین داشت. شیرکخانه تناردیه به منزله دامی بود که کوزت در آن افتاده بود و می‌لرزید. حد اعلای فشار به وسیله این خدمتگزاری مخوف صورت حقیقت به خود گرفته بود. طفلک چیزی بود مثل مگس در خدمت عنکبوت‌ها.

📙 بینوایان
✍🏻 ویکتور هوگو
1666260949167.jpg
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,481
مدال‌ها
3
شما خبر ندارید که در دوروبرتان انبوهی از مردم بدبخت هستند که زندگی کردن برایشان یعنی هر روز رنج بردن، یعنی بی‌دستمزد کافی و بی‌تضمین آینده و بی‌امکان امید، زیر کار خرد شدن! شما دست کم می‌دانید که زغال سنگ استخراج می‌شود و کارخانه‌ها به راه می‌افتد، ولی آیا گاهی به فکر این میلیونها انسان بوده‌اید که همه عمرشان در تاریکی معادن می‌گذرد؟ و میلیونها انسان دیگر که اعصابشان در هیاهوی ماشین‌آلات کارخانه‌ها فرسوده می‌شود؟ یا حتی آن مردم نیمه خوشبخت روستاها که کار روزانه‌شان خراشیدن زمین است و برحسب فصلهای سال، روزی ده یا دوازده یا چهارده ساعت جان می‌کنند تا حاصل رنجشان را به واسطه‌هایی بفروشند که از قبل آنها در تنعم زندگی می‌کنند؟ این است رنج انسانها! آیا اغراق می‌کنم؟ ابدا!

📗خانواده تیبو
✍🏻 روژه مارتن دوگار
3089644.jpg
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,481
مدال‌ها
3
-چرا رنجم می‌دهی؟
-چون دوستت دارم.
آنگاه او خشمگین می‌شد.
-نه. دوستم نداری. وقتی کسی را دوست داریم، خوشیش را می‌خواهیم نه رنجش را.
-وقتی کسی را دوست داریم، تنها یک چیز را می‌خواهیم: عشق را، حتی به قیمت رنج.
-پس، تو به عمد مرا رنج می‌دهی؟
-بله، برای این که از عشقت مطمئن بشوم.
در فلسفه بارون جایی برای این گونه استدلال‌ها نبود.
-رنج یک چیز منفی است.
-عشق همه‌چیز است.
-باید همیشه با رنج و درد مبارزه کرد.
-هیچ‌چیز جلودار عشق نیست.

📓 بارون درخت‌نشین
✍🏻 ایتالو کالوینو
18625bb74fa56d597dd40c3d4e805fb8.jpg
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,481
مدال‌ها
3
در یک جمله می‌توان گفت تمامیِ وسایلی که با آنها بنا بوده است بشریت اخلاقی شود از بیخ و بن غیر اخلاقی بوده‌اند.

📙 غروب بت‌ها
✍🏻نیچه
343843_694.jpg
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,481
مدال‌ها
3
ولی شما داستایفسکی نیستید.
کراوی‌یف جواب داد:
-شما از کجا می‌دانید که نیستم؟
زن که کمی به تردید افتاده بود، گفت:
-داستایفسکی مرده، آقا.
بهیموت با عصبانیت فریاد زد:
-من کاملاً مخالفم، داستایفسکی جاودان است!

📕 مرشد و مارگاریتا
✍🏻 میخاییل بولگاکاف
ImageFa-Ir-عکس-پروفایل-11.jpg
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,481
مدال‌ها
3
وقتی کسی به این دنیا می‌آید که به عمیق‌ترین ژرفاهای ممکن شرّ می‌غلتد همیشه هیولا خطابش می‌کنیم، یا شیطان، یا تجسم شرّ، ولی هیچ‌وقت در نظر نمی‌گیریم ممکن است این آدم واقعاً چیزی فرازمینی و آن‌دنیایی با خود داشته باشد. شاید انسانِ شریری باشد، ولی در نهایت فقط یک انسان است. ولی اگر انسانی خارق‌العاده در آن‌سوی گستره فعالیت کند، طرف خوبی، مثل یک مسیح یا بودا، بی‌درنگ او را بالا می‌بریم، می‌گوییم خدا است و الاهی و فراطبیعی و غیرزمینی. این نشان می‌دهد ما خود را چه‌طور می‌بینیم. راحت قبول می‌کنیم بدترین موجود که بیشترین آسیب‌ها را می‌زند انسان است، ولی به هیچ عنوان نمی‌توانیم بپذیریم بهترین موجود، کسی که سعی در القای تخیل و خلاقیت و همدلی دارد، می‌تواند یکی از ما باشد. خیلی نظر خوبی به خودمان نداریم ولی خیلی هم از این پایین بودن‌مان ناراحت نیستیم.
📘 جزء از کل
✍🏻 استیو تولتز
1212251798-talab-org.jpg
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,481
مدال‌ها
3
پول نمی‌تواند سعادت بخرد ولی وکلا را چرا. پول می‌تواند کاری کند که بارها و بارها در دادگاه اقامه‌ی دعوی کنی و به شاهدها رشوه بدهی. می‌توانی به کمکش داروهای گران‌قیمتی بخری که تحت بیمه نیستند و به کشورهایی بروی که درمان‌های تجربی با استفاده از یاخته‌های بنیادی‌شان از هیچی بهتر است. اگر یکی بخواهد از اعمال قدرت طفره رود، فقط چند سانتیمتر بالاتر از قانون بایستد، بوروکراسی را دور بزند، بازرس‌ها را بخرد که جرمش را نادیده بگیرند، بخواهد هزینه‌های دادرسی خودش را بپردازد یا، اگر دستور داده شد، هزینه‌های طرف مقابل را، از پس پرداخت رشوه‌هایی بربیاید که دادن‌شان برای بقا در زندان لازم است، هیچ‌چیزی جز پول چاره‌ی کار نیست. به سازمان بهداشت جهانی بگو که پول نمی‌تواند عمرت را بر روی این زمین دراز کند و آن‌ها قاه‌قاه توی صورت نکبتت می‌خندند.

📕 ریگ روان
✍🏻 استیو تولتز
tn_1635435565_8757_10521.jpg
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,898
6,481
مدال‌ها
3
ابتدا همه‌چیز به نظرم بسیار کثیف می‌رسید، اخلاقا پلید و سیاه. منظورم ابدا ده‌ها و صدها پول‌جوی بی‌قراری نیست که دور میز رولت جمع می‌شوند. من در میل مردم به بردنِ هر چه بیشتر و سریع‌تر پول هیچ‌چیز ناپاکی نمی‌بینم. من حرف آن مدعی را یاوه می‌شمارم که با شکم سیر و خیال راحت درس اخلاق می‌دهد و در جواب کسی که در توجیه بازی خود عذر می‌آورد که «کلان بازی نمی‌کنم»، می‌فرماید: «دیگر بدتر! زیرا این نشان حقارت حرص است.» انگاری حرص حقیر و طمع بلندهمتانه باهم فرقی دارد. مسئله نسبی است. آنچه برای روتشیلد حقیر می‌نماید برای من کلان است. درباره‌ی برد و سودورزی حقیقت این است که مردم نه فقط دور میز رولت و بساط قم*ار، بلکه همه‌جا همیشه سعی می‌کنند که چیزی از چنگ حریف بیرون آورند و در جیب خود بگذارند. اما اینکه بهره یا سود به طور کلی چیز پلید یا ناپلیدی است بحث دیگری است و من اینجا سر پرداختن به آن را ندارم.

📗 قمارباز
✍🏻 فیودور داستایفسکی
390098_311.jpg
 
بالا پایین