جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار یغما گلرویی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط mobina01 با نام یغما گلرویی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,343 بازدید, 61 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع یغما گلرویی
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
‌دوستت‌ می‌دارم‌!
تو به‌ زندگی‌ می‌مانی‌ !

به‌ نوشیدن‌ جرعه‌ای‌ آب‌ در فاصله‌ی‌ دو رؤیا !
به‌ بوییدن‌ عطرِ یک‌ نامه‌ْ پیش‌ از گشودنش‌!
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
کنده می‌شود از جا
هواپیما
مانندِ دلِ من
هنگام دیدن مهمان‌داری
که عجیب شبیه توست
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
به هرکه عشق به من می دهد
سلام ...
سلام می کنم به باد، به بادبادک و بوسه،
به سکوت و سوال و به گلدانی،
که خواب گل همیشه بهار می بیند..!
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
دوباره
به آفتاب سلامی دوباره دادم ..!
سلام می‌کنم به باد
به بادبادک و بوسه
به سکوت و سوال
و به گلدانی
که خواب ِگل ِهمیشه بهار می بیند !!
سلام می‌کنم به چراغ
به چراهای کودکی
به چال‌های مهربان ِگونه‌ی تو!

باورکن من به یک پاسخ کوتاه
به یک سلام ِ سرسری راضیم!
آخر چرا سکوت می‌کنی ...؟
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
این برگ‌های زرد
به خاطر پاییز نیست
که از شاخه می‌افتند ...
قرار است
تو از این کوچه بگذری و آن‌ها
پیشی می‌گیرند از یکدیگر
برای فرش کردن مسیرت...
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
یک روز،

بلکه پنجاه سالِ دیگر

موهای نوه‌ات را نوازش می‌کنی

در ایوانِ پاییز

و به شعرهای شاعری می‌اندیشی

که در جوانی‌ات

عاشقِ تو بود.

شاعری که اگر زنده بود

هنوز هم می‌توانست

موهای سپیدت را

به نخستین برفِ زمستان تشبیه کند

و در چینِ دور چشمانت

حروفِ مقدسِ نقر شده بر کتیبه‌های کهن را بیابد…

یک روز

بل‌که پنجاه سالِ دیگر

ترانه‌ی من را از رادیو خواهی شنید

در برنامه‌ی مروری بر ترانه‌های کهن شاید

و بار دیگر به یادخواهی آورد

سطرهایی را

که به صله‌ی یک لب‌خند تو نوشته شدند.

تو مرا به یاد خواهی آورد بدون شک

و این شعر در آن روز

تازه‌ترین شعرم برای تو خواهد بود …
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
بگذار که همسایه های ساکت مان
نام تو را ندانند
همین زلال زرد روسری
برای پچ پچ هزار ساله ی آنان کافی ست
همان بهتر که نام تو در
لابه لای ترانه نهان باشد

همان بهتر که از میان واژه ها بدرخشی! خورشیدک من
مثل درخشش فانوس از فراسوی فاصله ها
مثل درخشش ستاره از پس پرده ی پشه بند
پشه بند
تابستان
کودکی
آه! همان بهتر که نام تو در لابه‌لای گریه ها نهان باشد
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
چه ضيافت غريبي ، من و گيتار و ترانه
جاي تو : يه جاي خالي ، شعر من شعر شبانه
هرم خورشيدي چشمات ، من رو آب كرد تموم كرد
لحظه ي ناب پريدن ، با يه ديوار رو به روم كرد

گوش بده !‌ ترانه هام ترجمه ي چشماي توست
تو تموم قصه هام هميشه جاي پاي توست

تو ضيافت سكوتم ، تو اگه قدم بذاري

مي بيني از تو شكستم ، اما تو خبر نداري
بي تو از زمزمه دورم ، بي تو از ترانه عاري
زخم تو : زخم هميشه ، اينه تنها يادگاري

گوش بده !‌ ترانه هام ترجمه ي چشماي توست
تو تموم قصه هام هميشه جاي پاي توست
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
برای مجله شعر نمی‌نویسم

در شبِ شعر ها شرکت نمی‌کنم،

به نگاه منتقدها اهمیت نمی‌دهم

پیله ای از شعر می بافم دورِ خود

بی آرزوی پروانه شدن!

و در سلولِ خود ساخته می‌میرم

به امید آن که ابریشمش

شالی شود

بر شانه های تو
 
بالا پایین