جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار یغما گلرویی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط mobina01 با نام یغما گلرویی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,310 بازدید, 61 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع یغما گلرویی
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
تکه کاغذی لهیده

با سطرهایی شسته شده

در جیبِ پیراهنی

که از خشکشویی بازگشته است.

شاید این همان شعری بود

که می توانست

سرنوشتِ من،

تو

و جهان را عوض کند.
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
دشوار نبود

شناختن تو

حتا در شلوغی مترو…

گویی خدا فشار داد دگمه ی “توقف” را

و یخ بست

خنده بر لبان کودکی

که دست در دست مادرش

به سمت باجه ی بلیت می رفت

از حرکت ماندند تمام “عابران”

و ازدحام ایستگاه از تپش افتاد

حتی ترمز گرفت قطاری که می گذشت
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
بی تو از آخر قصه های مادربزرگ می ترسم
می ترسم از صدای این سکوت سکسکه ساز
می دانم ! عزیز
می دانم که اهالی این حدود حکایت
مدام از سوت قطار و سقوط ستاره می گویند
اما تو که می دانی
زندگی تنها عبور آب و شکفتن شقایق نیست
زندگی یعنی نوشتن یاس و داس و ستاره در کنار هم
زندگی یعنی دام و دانه در دامنه ی دم جنبانک
زندگی یعنی باغ و رگ و بی پناهی باد
زندگی یعنی دقایق دیر راه دور دبستان
زندگی یعنی نوشتن انشایی درباره ی پرده ها و پنجره ها
زندگی تکرار تپش های ترانه است
بیا و لحظه یی بالای همین بام بی بادبادک و بوسه بنشین
باور کن هنوز هم می شود به پاکی قصه های مادربزرگ هجرت کرد
دیگر نگو که سیب طلای قصه ها را
کرم های کوچک کابوس خورده اند
تنها دستت را به من بده
و بیا
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
مهمان‌دار می‌شدی اگر،

مسافران از تماشایت دل نمی‌کندند و

خلبان حتا

درِ کابین خود را نمی‌بست

تا هر از گاهی ببیندت

وقتی با لب‌خند

زیر سرِ پیرمردی خفته، بالشت می‌گذاشتی

همه لیوانی آب از تو می‌خواستند

و می‌دانستند

گرفتن آبِ طلب کرده هم از دست تو

مُراد است.
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
خلخالی از بوسه می بستم به پایت

اگر اینجا بودی

و طعم تازه می گرفت زنده گی ام

با دو شاه بلوط چشمانت …
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
قلمی به دستم می دهند و کاغذی

تا از گناهان خود

اعتراف نامه ای رقم بزنم.

و من تنها

از کابوس مداوم گنجشکی می نویسم

که به تیر و کمان من

در تابستان هفت سالگی ام مُرد.
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9


تو را
دوست‌ می‌دارم‌ و با تو
دیگَرَم‌ به بیداری این‌ گستره‌ی
خاموش‌ُ آدمیانش‌ نیاز نیست...
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
عاشق تر از این بودم اگر
لحظه‌ی پرواز
در دست نجیب تو کلید قفسم بود
عاشق تر از این بودم اگر عطر نفسهات
در لحظه‌ی بی همنفسی
همنفسم بود
عاشق تر از این بودم اگر فاصله ها را
این آینه‌ی شب زده
تکرار نمی کرد ...
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
همیشه
به انتهای گریه که می رسم
صدای سادۀ فروغ، از نهایت شب را می شنوم
صدای غروب غزال ها را
صدای بوق بوق نبودن تو را در تلفن!

آرام تر که شدم،
شعری از دفاتر دریا می خوانم
و به انعکاس صدایم
در آیینۀ اتاق
خیره می شوم
در برودت این همه حیرت
کجا مانده ای آخر؟؟
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
ایـن بـرگ‌هـای زرد
به خاطر پـاییــز نیست
کـه از شـاخـه می‌افتنـد
قــرار اســت ...
«تــو» از این کوچـه بگذری و
آن‌ها پیشی می‌گیرند از یکدیگر
بـرای فـرش کـردن مسیــرت...!
 
بالا پایین