- Aug
- 18
- 50
- مدالها
- 2
پارت نهم:
پشت میز میشینم دستم زیر چونم میزارم به نغمه نگاه میکنم
میخندم از کی عاشق میثم شدی
نغمه:خودمم نمیدونم از کی عاشقش شدم .ولی خب اون حسی بهم نداره
نگاش میکنم خوب بهش پیم بده
نغمه:میترسم بگه نه
نگاش میکنم غلط میکنه از خداش باید باشه
نغمه: هوی فهش نده گناه داره
پوفی می کنم
با امدن گارسون هیچی نمیگم
غذاها میزار رو میز به جوجه نگاه میکنم
اروم قاشقم با چنگالم برمیدارم
شروع میکنم به خوردن.
گوشیم پیام میاد نگاش میکنم
با دیدن اسم امیر قفل میزنم
امیر: سلام عزیزم.خوبی؟
برمیدارم سریع تایپ میکنم.سلام عزیزم خوبم تو خوبی دورت بگردم؟
امیر: خوبم کجایی ؟
مینویسم با نغمه بیرون
نغمه: چیه میخندی
نگاش میکنم هیچی امیر پیم داد
امیر: ماشین داری با بیام دنبالت
سریع تایپ میکنم دارم عزیزم تو استراحت کن خسته ی
امیر: باشه رسیدی تک بزن
مینویسم چشم گوشی میزارم کنار
اروم غذام میخورم
بعد چند دقیقه پا میشم با نغمه میرم خونه
در خونه پیاده میشم .نگاش میکنم دستت درد نکن بای بای
نغمه: خدافظ
پیاده میشم میرم سمت خونه در با کلید باز میکنم میرم داخل در میبندم میرم سمت سالن در ورودی باز میکنم میرم داخل
سلام اهل خونه
بادیدن بابام لبخند میزنم میرم سمتش
سلام بر بابا خوشگلم لپش بوس میکنم
بابام: سلام دخترم.پول کم نیاوردی بابا
لبخند میزنم نه بابایی
میرم سمت اتاق
مامانم:شام نمیخوری دخترم
نه مامان شام خوردم
میرم تو اتاقم تک میزنم بهش
سریع لباسام در میارم
دراز میکشم رو تخت
امیر زنگمیزن بهم
جواب میدم
سلام اقا
امیر:سلام خانم چطوری
تو خوب باشی معلوم من خوبم
امیر: خوبه
امیر:بر مهمانی اماده ی
اروم میگم من میترسم امیر
امیر: از چی از من میترسی
نه دیونه کلا میترسم
امیر: نترس من پشتتم
لبخند میزنم
تا صبح از هرچیزی با امیر حرف میزنم
امیر: برو بخاب صبح شد منم برم حمام
به ساعت نگاه میکنم ۵صبح نشون میده میخندم وای چقدر حرف زدیم
امیر:اره زود صبح شد
امیر مراقب خودت باشی ها
امیر: حتما توام..امروز دانشگاه داری؟
نه امروز ندارم
امیر: خوبه پس بخاب من برم حمام بعدم دانشگاه برم.
باشه عزیزم مراقب خودت باش
امیر:خدافظ
فعلا اقا تلفن قط میکنم میزارم کنارم با فکر مهمانی خوابم میبر
با صدا مامانم که میگه پاشو لنگ ظهر چشام باز میکنم
نگاش میکنم.سلام مامان
مامانم: سلام پاشو دیگه چقدر میخابی
خسته بودم مامان
مامانم: پاشو الا ناهار میکشم
با تعجب نگاه ساعت میکنم.با دیدن ساعت که1چشام درشت میشه
میشینم رو تخت اروم پا میشم
میرم سمت در اتاق میرم داخل سرویس کنار اتاقم دست صورتم میشورم میام بیرون میرم سمت میز با مامانم کمک میکنم میز بچین دور هم ناهارمون میخوریم.پا میشم ظرفا میشورم میرم تو اتاقم
تو اینه خودم نگاه میکنم وقت ارایشگاه دارم ساعت ۴ کمکم اماده میشم
ی شلوار لی وتاپ سفید رو سینم دایره ی طلایی دور گردنم طلایی ی مانتو لی تا بالا زانوم با رژم میزنم با ریمل نیم بوتا شیک مشکی شال مشکی میرم بیرون
مامانم: کجا
نگاش میکنم وقت آرایشگاه برا ناخنام
مامانم: ازدست تو
هیچی نمیگم
لپش بوس میکنم زود میام میرم سمت در
میرم بیرون میرم سمت آرایشگاه
بعد کارا ناخنم میام خونه
یکم تلویزیون نگاه میکنم بعدم میخابم به امید فردا...
پشت میز میشینم دستم زیر چونم میزارم به نغمه نگاه میکنم
میخندم از کی عاشق میثم شدی
نغمه:خودمم نمیدونم از کی عاشقش شدم .ولی خب اون حسی بهم نداره
نگاش میکنم خوب بهش پیم بده
نغمه:میترسم بگه نه
نگاش میکنم غلط میکنه از خداش باید باشه
نغمه: هوی فهش نده گناه داره
پوفی می کنم
با امدن گارسون هیچی نمیگم
غذاها میزار رو میز به جوجه نگاه میکنم
اروم قاشقم با چنگالم برمیدارم
شروع میکنم به خوردن.
گوشیم پیام میاد نگاش میکنم
با دیدن اسم امیر قفل میزنم
امیر: سلام عزیزم.خوبی؟
برمیدارم سریع تایپ میکنم.سلام عزیزم خوبم تو خوبی دورت بگردم؟
امیر: خوبم کجایی ؟
مینویسم با نغمه بیرون
نغمه: چیه میخندی
نگاش میکنم هیچی امیر پیم داد
امیر: ماشین داری با بیام دنبالت
سریع تایپ میکنم دارم عزیزم تو استراحت کن خسته ی
امیر: باشه رسیدی تک بزن
مینویسم چشم گوشی میزارم کنار
اروم غذام میخورم
بعد چند دقیقه پا میشم با نغمه میرم خونه
در خونه پیاده میشم .نگاش میکنم دستت درد نکن بای بای
نغمه: خدافظ
پیاده میشم میرم سمت خونه در با کلید باز میکنم میرم داخل در میبندم میرم سمت سالن در ورودی باز میکنم میرم داخل
سلام اهل خونه
بادیدن بابام لبخند میزنم میرم سمتش
سلام بر بابا خوشگلم لپش بوس میکنم
بابام: سلام دخترم.پول کم نیاوردی بابا
لبخند میزنم نه بابایی
میرم سمت اتاق
مامانم:شام نمیخوری دخترم
نه مامان شام خوردم
میرم تو اتاقم تک میزنم بهش
سریع لباسام در میارم
دراز میکشم رو تخت
امیر زنگمیزن بهم
جواب میدم
سلام اقا
امیر:سلام خانم چطوری
تو خوب باشی معلوم من خوبم
امیر: خوبه
امیر:بر مهمانی اماده ی
اروم میگم من میترسم امیر
امیر: از چی از من میترسی
نه دیونه کلا میترسم
امیر: نترس من پشتتم
لبخند میزنم
تا صبح از هرچیزی با امیر حرف میزنم
امیر: برو بخاب صبح شد منم برم حمام
به ساعت نگاه میکنم ۵صبح نشون میده میخندم وای چقدر حرف زدیم
امیر:اره زود صبح شد
امیر مراقب خودت باشی ها
امیر: حتما توام..امروز دانشگاه داری؟
نه امروز ندارم
امیر: خوبه پس بخاب من برم حمام بعدم دانشگاه برم.
باشه عزیزم مراقب خودت باش
امیر:خدافظ
فعلا اقا تلفن قط میکنم میزارم کنارم با فکر مهمانی خوابم میبر
با صدا مامانم که میگه پاشو لنگ ظهر چشام باز میکنم
نگاش میکنم.سلام مامان
مامانم: سلام پاشو دیگه چقدر میخابی
خسته بودم مامان
مامانم: پاشو الا ناهار میکشم
با تعجب نگاه ساعت میکنم.با دیدن ساعت که1چشام درشت میشه
میشینم رو تخت اروم پا میشم
میرم سمت در اتاق میرم داخل سرویس کنار اتاقم دست صورتم میشورم میام بیرون میرم سمت میز با مامانم کمک میکنم میز بچین دور هم ناهارمون میخوریم.پا میشم ظرفا میشورم میرم تو اتاقم
تو اینه خودم نگاه میکنم وقت ارایشگاه دارم ساعت ۴ کمکم اماده میشم
ی شلوار لی وتاپ سفید رو سینم دایره ی طلایی دور گردنم طلایی ی مانتو لی تا بالا زانوم با رژم میزنم با ریمل نیم بوتا شیک مشکی شال مشکی میرم بیرون
مامانم: کجا
نگاش میکنم وقت آرایشگاه برا ناخنام
مامانم: ازدست تو
هیچی نمیگم
لپش بوس میکنم زود میام میرم سمت در
میرم بیرون میرم سمت آرایشگاه
بعد کارا ناخنم میام خونه
یکم تلویزیون نگاه میکنم بعدم میخابم به امید فردا...
آخرین ویرایش: