مشاعره یک دوبیتی بگو

[مژگان سلاجقه]

بیهوده نیست روی زمینم نهاده اند
بارم که روی شانه عالم زیادی ام

زل بزن خوب به عکسم چه در آن میبینی؟
من به تصویر در این قاب شباهت دارم
بی صدا مرده ام و توی خودم دفن شدم
من از این مقبره ی سرد رضایت دارم
صنم نافع

 

[مژگان سلاجقه]

گویند عشق چیست
بگو ترک اختیار
مولانا

 

[مژگان سلاجقه]

خنده ام را از سر شادی تلقی می کنی؟
داغ میبیند که می گردد دهان لاله باز
محمد شیخی

 

[مژگان سلاجقه]

ببین چه خانه خرابم چهار خانه بپوش
بگو اجاره ی یک خانه از تو روزی چند؟
نرگس میر فیضی

 

[مژگان سلاجقه]

باریده برف بر سر شهری که سالهاست
چیزی به جز سیاهی زلفت ندیده است
بابک نبی

 

[مژگان سلاجقه]

حرف رفتن را تا زدی باران گرفت
اشک تهارن را درآوردی نرو
حسین صیامی

 

[مژگان سلاجقه]

بیا که جان مرا
بی تو نیست برگ حیات
عراقی

 

[مژگان سلاجقه]

بی محابا بغلم کن وسط مردم شهر
بخدا عشق به رسوا شدنش می ارزد
آرش مهدی پور

 

[مژگان سلاجقه]

می بوسمت
که مزه ی روحم عوض شود
سید علی میرافضلی

 

[مژگان سلاجقه]

‍فکر کن قهوه بنوشی ته فالت باشد
بعد از این دیدن او فرض محالت باشد
از خدا ساده بپرسی که تو اصلا هستی !؟
گریه ات باعث تکرار سوالت باشد
چمدان پر بکنی خاطره ها را ببری
عکسهایش همه عمر وبالت باشد
روز و شب قصه ببافی که تو را می خواهد
باز پیچیده ترین شکل خیالت باشد
توی تنهایی خود فکر مسکن باشی
قرص اعصاب فقط شامل حالت باشد
ای که از کوچه معشوقه ما می گذری
قسمت ما نشد این عشق حلالت باشد
#علی_صفری