جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مشاعره یک دوبیتی بگو

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط HESAM_81 با نام یک دوبیتی بگو ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 15,505 بازدید, 868 پاسخ و 11 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع یک دوبیتی بگو
نویسنده موضوع HESAM_81
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط amir mohamad

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
چه ها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم
مگر دشمن کند این ها که من با جان خود کردم

طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری
غلط می گفت خود را کشتم و درمان خود کردم
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
در عشق تو گر دل بدهم جان ببرم
هرچه بدهم هزار چندان ببرم

چوگان سر زلف تو گر دست دهد
از جمله جهان گوی ز میدان ببرم
 

سایه مولوی

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
902
13,053
مدال‌ها
2
گفته بودم بعد از این باید فراموشش کنم
دیدم وز یاد بردم گفته‌های خویش را
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
گفته بودم بعد از این باید فراموشش کنم
دیدم وز یاد بردم گفته‌های خویش را
مثل مادر عاشق از روز ازل حسرت کش است
هرکسي او را به زخمي تازه مهمان مي کند

عاشقان در زندگي دنبال مرهم نيستند
درد بي درمانشان را درد درمان مي کند
 

سایه مولوی

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
902
13,053
مدال‌ها
2
سوختن قصه‌ی شمعست ولی قسمت ماست
شاید این قصه‌ی تنهایی ما کار خداست
آنقدرسوخته‌ام با همه بی تقصیری
که جهنم نگذارد به تنم تاثیری
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
سوختن قصه‌ی شمعست ولی قسمت ماست
شاید این قصه‌ی تنهایی ما کار خداست
آنقدرسوخته‌ام با همه بی تقصیری
که جهنم نگذارد به تنم تاثیری
تا شنیدم که تو از شعر خوشت می اید
چند وقتی است که یک شاعر پر چانه شدم
عقل با عشق شنیدم که نمی سازد پس
روزها عاقل و شب شاعر دیوانه شدم
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم
ای دیدن تو دین من وی روی تو ایمان من
بی‌پا و سر کردی مرا بی‌خواب‌ وخور کردی مرا
سرمست و خندان اندرآ ای یوسف کنعان من
مولانا
 
بالا پایین