مشاعره یک دوبیتی بگو

[شَکَت؛]

تو معمولی ترین شباش من رویایی ترین شبامو میسازم

 

[ماوآ؛]

آتش به من اندرزن آتش چه زند با من
کاندر فلک افکندم صد آتش و صد غوغا

 

[شَکَت؛]

دریا ببین حالم بده
چشمام نمه بارون زده

 

[ماوآ؛]

ب خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
ک تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد

 

[*Atena_#]

ای ک گفتی دیده از دیدار بت رویان بدوز
هر چه گویی چاره دانم کرد جز تقدیر را

 

[DOonYa]

چنان دل بسته ام کردی
که با چشم خودم دیدم

خودم میرفتم اما
سایه ام با من نمی آمد

 

[𝒜𝓈ℎℊℎℯ♡𝒜♡]

چرا غم می‌خوری از بهر مردن؟
مگه آنان که غم خوردن نمردن؟
برو از کنج قبرستان گذر کن.
ببین آنان که مردن با خود چه بردن!

 

[Starscream]

عید آمده سربه سبزه وگل بزنیم
با برگ شقایقی تفال بزنیم

هر چند که دوریم زهم با دم عشق
بین دلمان تا به ابد پل بزنیم

 

[*Atena_#]

با بهاری نو تازه میشویم
با صدای باد می قصیم
با باران بهاری تراوت میگیریم

به همین سادگیست تعبیر یک گیاه

 

[نازگل]

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

به بوی نافه ای کاخر صبازان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها