درخواست •° تعیین ناظر و تأیید اثر°•

[زرطلا]

نام رمان: سزای وهم
نویسنده: زهرامحمدی
ژانر: ترسناک، معمایی
خلاصه:
هیچ‌کَس از سزای وهم، وصیت نمی‌کند.
چاره نمی‌یابد و مرهم بر زخم خونین نمی‌زند.
هیچ ابهامی، تجربه‌ها را انبار نمی‌کند...
هیچ کتابی سودی را بازگو نخواهد کرد!
مرگ در آستانه‌ی پیشروی، جلو نمی‌رود؛ اما آدم‌ها با رموز کتاب‌ها، هرگز مال خود نمی‌شوند!

 

[شاهدخت]

نام رمان: سزای وهم
نویسنده: زهرامحمدی
ژانر: ترسناک، معمایی
خلاصه:
هیچ‌کَس از سزای وهم، وصیت نمی‌کند.
چاره نمی‌یابد و مرهم بر زخم خونین نمی‌زند.
هیچ ابهامی، تجربه‌ها را انبار نمی‌کند...
هیچ کتابی سودی را بازگو نخواهد کرد!
مرگ در آستانه‌ی پیشروی، جلو نمی‌رود؛ اما آدم‌ها با رموز کتاب‌ها، هرگز مال خود نمی‌شوند!

@*aram*

 

[مهرداد معتمدالسادات]

نام اثر : جنگلبانان جادویی
نویسنده : مهرداد معتمدالسادات
ژانر : تمثیلی - تخیلی
خلاصه :
آرش و نیلوفر پدر و مادر کوروش و نیکا که به اتفاق بچه های خود در جنگلی مقدس ساکن شدند،بچه ها به تدریج بزرگ‌تر شدند. آن‌ها در این جنگل، با رازها و تاریکی‌هایش آشنا شدند. پیرو مردی حکیم به نام آریا شدند. آریا، وسیله‌ای به برادر و خواهر داد که با گرگ‌ها مبارزه کنند. در نهایت، پس از مبارزه‌ای سخت، گرگ‌ها را شکست می‌دهند.و نشان جنگلبانان جادویی را از آریا دریافت می‌کنند. داستانی از مبارزه، شجاعت و پیروزی در جنگل تاریک.
مقدمه :
در این دنیای وسیع، هنوز کسانی هستند که قلب‌شان به این خاک وابسته نیست.
آنها که زندگی‌شان را به دست بادها سپرده‌اند، با ایمانی راسخ به خدای یگانه، در مسیر زندگی گام برمی‌دارند و اثر پای‌شان بر دشواری‌ها می‌ماند.
بوی نیکوی پیراهن آنان که با درستکاری زیسته‌اند، هرگز عزت را زیر پا نگذاشته‌اند، در جستجوی نان حلال، خدا را فراموش نکرده‌اند، برای مقابله با ستم و بیداد به سفر می‌روند، با زورگویان می‌جنگند و در نهایت، به مقام شهادت نائل می‌آیند، همچنان در هوا معطر است.
پس، به یاد داشته باش: «پرواز را فراموش نکن.»

 

[شاهدخت]

نام اثر : جنگلبانان جادویی
نویسنده : مهرداد معتمدالسادات
ژانر : تمثیلی - تخیلی
خلاصه :
آرش و نیلوفر پدر و مادر کوروش و نیکا که به اتفاق بچه های خود در جنگلی مقدس ساکن شدند،بچه ها به تدریج بزرگ‌تر شدند. آن‌ها در این جنگل، با رازها و تاریکی‌هایش آشنا شدند. پیرو مردی حکیم به نام آریا شدند. آریا، وسیله‌ای به برادر و خواهر داد که با گرگ‌ها مبارزه کنند. در نهایت، پس از مبارزه‌ای سخت، گرگ‌ها را شکست می‌دهند.و نشان جنگلبانان جادویی را از آریا دریافت می‌کنند. داستانی از مبارزه، شجاعت و پیروزی در جنگل تاریک.
مقدمه :
در این دنیای وسیع، هنوز کسانی هستند که قلب‌شان به این خاک وابسته نیست.
آنها که زندگی‌شان را به دست بادها سپرده‌اند، با ایمانی راسخ به خدای یگانه، در مسیر زندگی گام برمی‌دارند و اثر پای‌شان بر دشواری‌ها می‌ماند.
بوی نیکوی پیراهن آنان که با درستکاری زیسته‌اند، هرگز عزت را زیر پا نگذاشته‌اند، در جستجوی نان حلال، خدا را فراموش نکرده‌اند، برای مقابله با ستم و بیداد به سفر می‌روند، با زورگویان می‌جنگند و در نهایت، به مقام شهادت نائل می‌آیند، همچنان در هوا معطر است.
پس، به یاد داشته باش: «پرواز را فراموش نکن.»

@اسماء براتیان

 

[زرطلا]

عنوان: سیم‌گون برفی
نویسنده: زهرا محمدی
ژانر: تراژدی، عاشقانه
خلاصه:
حسد و نیرنگی که در وجودش نهفته بود، روزی او را به مرادش رساند؛ اما غاف از این‌که سیم‌‌گون برفی در حیات به سر می‌برد!
تمام عمر، خونابه از دیدگان شاهزاده جاری بود؛ چرا که ابهام شهروایش را آلوده نموده بود.
افسون لبریز از ظلمت بر جان سیب گلگون قوطه‌ور گشت، اما سپید برفی با بوسه‌ی معشوق دگر باز نگشت!

ناظر درخواستی:
@اسماء براتیان

 

[شاهدخت]

عنوان: سیم‌گون برفی
نویسنده: زهرا محمدی
ژانر: تراژدی، عاشقانه
خلاصه:
حسد و نیرنگی که در وجودش نهفته بود، روزی او را به مرادش رساند؛ اما غاف از این‌که سیم‌‌گون برفی در حیات به سر می‌برد!
تمام عمر، خونابه از دیدگان شاهزاده جاری بود؛ چرا که ابهام شهروایش را آلوده نموده بود.
افسون لبریز از ظلمت بر جان سیب گلگون قوطه‌ور گشت، اما سپید برفی با بوسه‌ی معشوق دگر باز نگشت!

ناظر درخواستی:
@اسماء براتیان

@~Fateme.h~

 

[rogaye23]

سلام در خواست ناظر برای رمان توهم سایه

 

[شاهدخت]

سلام در خواست ناظر برای رمان توهم سایه

@اورانوس

 

[ماهچهره]

درخواست داستان کوتاه دارم
نام اثر: زهرا
ژانر: خاطرات‌، مذهبی
نویسنده: ماهچهره
خلاصه:
بعد از شش سال تنهایی کشیدن تو مدرسه و رهایی و سردرگمی، بالاخره تونستم
مسیر زندگیم رو پیدا کنم، ساده نبود، راحت نبود، اما شد، آنچه توقع نداشتم...

 

[شاهدخت]

درخواست داستان کوتاه دارم
نام اثر: زهرا
ژانر: خاطرات‌، مذهبی
نویسنده: ماهچهره
خلاصه:
بعد از شش سال تنهایی کشیدن تو مدرسه و رهایی و سردرگمی، بالاخره تونستم
مسیر زندگیم رو پیدا کنم، ساده نبود، راحت نبود، اما شد، آنچه توقع نداشتم...

@Raha Bagheri