درخواست •° تعیین ناظر و تأیید اثر°•

[Umbrella Bliss]

سلام روزتون بخیر
درخواست تایید برای تایپ رمان رو دارم خیلی ممنون

نام اثر: فریاد به خاک سپرده‌ی سایه‌ها
نویسنده: س.ف.طباطبایی
ژانر:ترسناک، اجتماعی

خلاصه:او را بی‌نام و بی‌گذشته پیدا کردند، اما درست از همان شب، سایه‌ها شروع کردند به دنبالش آمدن. مرگ پشت مرگ، صدای قدم‌هایی که هیچ‌ک.س جز او نمی‌شنید. هر چه‌ به حقیقت نزدیک‌تر می‌شد بیشتر می‌فهمید که چیزی به دنبالش است، چیزی که از گذشته نمی‌آید بلکه از درون خودش بیدار شده...

 

[MAHVIN*]

درخواست ناظر دارم برای داستان کوتاه دنیای دلقک‌ها

https://forumroman.com/threads/%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D9%86%DB%8C%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D9%84%D9%82%DA%A9-%D9%87%D8%A7.64964/post-681334

نام داستان :دنیای دلقک ها
نام نویسنده:Mahvin
ژانر : اجتماعی

 

[shekasteghalam]

نام اثر: چهار کلمه تا پایان
نویسنده: شکسته قلم
ژانر : عاشقانه ، فان ، اجتماعی ، جنایی
خلاصه : جایی که حقیقت همیشه دیر می‌رسد

من فکر می‌کردم این روستا فقط یک پناهگاهه…
تا شبی که در دل تاریکی، مردی با چشمان سرد مقابلم ظاهر شد
و همه‌چیز از کنترل خارج شد.

از آن شب، هر قدمی که برداشتم
یکی از رازهایی که سال‌ها از من پنهان کرده بودند
از دل خاک بالا می‌اومد.

ولی هنوز نمی‌دونم کدومش خطرناک‌تره:
خودش…
این روستا…
یا حقیقتی که همیشه دیر می‌رسه.

 

[parisa_mosavi]

نام اثر: سایه‌ی خون
ژانر اثر: عاشقانه، درام، جنایی
نویسنده: پریسا موسوی
خلاصه‌ای از رمان:
دختری به اسم سِلوا زندگیش با همسرش مهران کاملا عاشقانه و عالی می‌گذره اما از وقتی که پای بیماریش اون هم سرطان به زندگی سلوا باز شده هم سلوا و هم همسرش مهران آشفته و داغون شدن اما تا وقتی که دکتر‌ها جواب ناامید کننده و قطعی به سلوا نداده بودن حالشون بدتر از اینی که بود، نبود. و ثانیه به ثانیه غم و غصه تو وجود جفتشون هم جوونه و ریشه می‌زنه!
و سلوا بخاطر اینکه خودش رو اروم بکنه و مشغول بشه شروع می‌کنه به نوشتن کتابش اما...

 

[parisa_mosavi]

نام اثر: سایه‌ی خون
ژانر اثر: عاشقانه، درام، جنایی
نویسنده: پریسا موسوی
خلاصه‌ای از رمان:
دختری به اسم سِلوا زندگیش با همسرش مهران کاملا عاشقانه و عالی می‌گذره اما از وقتی که پای بیماریش اون هم سرطان به زندگی سلوا باز شده هم سلوا و هم همسرش مهران آشفته و داغون شدن اما تا وقتی که دکتر‌ها جواب ناامید کننده و قطعی به سلوا نداده بودن حالشون بدتر از اینی که بود، نبود. و ثانیه به ثانیه غم و غصه تو وجود جفتشون هم جوونه و ریشه می‌زنه!
و سلوا بخاطر اینکه خودش رو اروم بکنه و مشغول بشه شروع می‌کنه به نوشتن کتابش اما...