﴿بسم پروردگار عالم و آدم. بسم رب قلبهای پاک و وجودهای دلباخته. و بسم حضرت قلم.﴾
رمان: پاییز بیبهار
نویسنده: مبهم شده
ژانر: تراژدی، عاشقانه
خلاصه:
من همچون پاییز، بیروح و بیحسام و تو بهار من. بهارِ من، بهارِ بیرحم من، سهم من از تو تنها اشکها و گریستنها شد... .
***
سرآغاز داستان زمانی بود که دختری نسبتا شوخ و شیطون یکباره دلباختهی پسری شد. پسری که هیچوقت نفهمید چگونه دلی را رباییده و آن را ویران کرده. این آغاز عشق یک طرفه بود. عشقی که به بنبست خطم میشد. عشقی که احساسات دختر را در خفا کشت و حالا آن دختر خوشخنده و شاد به یک انسان بیاحساس و سرد تبدیل شده است. انسانی که دیگر هیچ چیزی برای از دست دادن ندارد.
و ایکاش این پایان ماجرا نباشد، ایکاش تقدیر ماجرا دگرگون شود.
و آیا این امکان پذیر است؟ شاید... .