جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

درخواست •° تعیین ناظر و تأیید اثر°•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته تالار رمان توسط DELVIN با نام •° تعیین ناظر و تأیید اثر°• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 80,113 بازدید, 2,191 پاسخ و 56 بار واکنش داشته است
نام دسته تالار رمان
نام موضوع •° تعیین ناظر و تأیید اثر°•
نویسنده موضوع DELVIN
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط MAHROKH

aoisora

سطح
0
 
کاربر فعال
فعال انجمن
Apr
478
1,067
مدال‌ها
2
نام رمان: هفت تبار
نام نویسنده: غزل معظمی
ژانر:علمی تخیلی، فانتزی، درام
خلاصه:در فرای آسمان‌ها موجوداتی زندگی می‌کنند از جنس نور، به آنها "شید" می‌گویند به معنی نور و روشنایی؛ که هفت تبار، از هفت رنگ رنگین کمان هستند و هر رنگ یک قدرت است! قدرتی برای کنترل و محافظت از موجودات عالم!
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

DELVIN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
13,758
32,211
مدال‌ها
10
نام رمان: هفت تبار
نام نویسنده: غزل معظمی
ژانر:علمی تخیلی، فانتزی، درام، مبارزه
خلاصه:در فرای آسمان‌ها موجوداتی زندگی می‌کنند از جنس نور، به آنها "شید" می‌گویند به معنی نور و روشنایی؛ که هفت تبار، از هفت رنگ رنگین کمان هستند و هر رنگ یک قدرت است! قدرتی برای کنترل و محافظت از موجودات عالم!
@AYSU
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: aoisora

itszari.

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Oct
6,750
32,313
مدال‌ها
7
نام اثر: خانواده گتی
نویسنده: زری
ژانر: تراژدی، درام
خلاصه: چشمانی که روزی به عشقِ او پلک‌هایش را می‌بست و می‌گشود حال سیلِ اشکانش جاری‌ست.
دستانی که روزی در دستانِ او گره می‌خورد حال همان دستان پینه‌بسته و لرزان است.
لب‌هایی که روزی به عشقِ او آواز می‌خواند حال دیگر آن لب‌ها خشکیده‌اند و نمی‌تواند حتی سخن بگوید، آن قلبی که به عشقش می‌تپید حال دیگر آرام می‌زند و گویی می‌خواهد بایستد.
 
موضوع نویسنده

DELVIN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
13,758
32,211
مدال‌ها
10
نام اثر: خانواده گتی
نویسنده: زری
ژانر: تراژدی، درام
خلاصه: چشمانی که روزی به عشقِ او پلک‌هایش را می‌بست و می‌گشود حال سیلِ اشکانش جاری‌ست.
دستانی که روزی در دستانِ او گره می‌خورد حال همان دستان پینه‌بسته و لرزان است.
لب‌هایی که روزی به عشقِ او آواز می‌خواند حال دیگر آن لب‌ها خشکیده‌اند و نمی‌تواند حتی سخن بگوید، آن قلبی که به عشقش می‌تپید حال دیگر آرام می‌زند و گویی می‌خواهد بایستد.
@Niko
 

MEDOUSA

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
May
16
64
مدال‌ها
2
نام رمان:آرورا(aurora)
نویسنده: لیدوکائین«مهدیه زند»
ژانر: تراژدی، مهیج، عاشقانه

مقدمه:
مگر از زندگی چه می‌خواهید که در عشق یافت نمی‌شود، که به نفرت پناه می‌برید؟!
مگر از زندگی چه می‌خواهید که در سلامت یافت نمی‌شود، که به خلاف پناه می‌برید؟!
و مگر حکمت زیستن را از یاد برده‌اید که انسانیت را پاس نمی‌دارید؟!
قلب‌هایتان را از حقارت کینه تهی کنید و با عظمت عشق پر کنید؛ زیرا عشق چون عقاب است، بالا می‌پرد و دور بی اعتنا به حقیران در روح.
کینه چون لاشخور و کرکس است، کوتاه می‎‌پرد و سنگین، جز مردار به هیچ چیز نمی‌اندیشد.
برای عاشق ناب‌ترین، زندگی و شور و نشاط است؛ برای لاشخور خوب‌ترین، جسدی‌ست متلاشی و متعفن.

خلاصه:
نگاهم رو به سمتش سوق دادم و با تمام قوا داد زدم:
_ دنیا می‌چرخه و یه روز نوبت منم می‌رسه، همه‌ی اینارو با تمام قدرت توی صورتت می‌کوبم و مثل یه آشغال باهات رفتار می‌کنم.
مردمک چشم‌هاش برق کور کننده‌ای زدن، سرش رو کمی رو به جلو خم کرد و با همون لحن پر از تمسخرش گفت:
_ اگه اون روز رسید بهم رحم نکن.
به پوزخندش وسعت بخشید و با لحن کشیده‌ای ادامه داد:
_ آرورا.
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Kim hana
موضوع نویسنده

DELVIN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
13,758
32,211
مدال‌ها
10
نام رمان:آرورا(aurora)
نویسنده: لیدوکائین«مهدیه زند»
ژانر: تراژدی، مهیج، عاشقانه

مقدمه:
مگر از زندگی چه می‌خواهید که در عشق یافت نمی‌شود، که به نفرت پناه می‌برید؟!
مگر از زندگی چه می‌خواهید که در سلامت یافت نمی‌شود، که به خلاف پناه می‌برید؟!
و مگر حکمت زیستن را از یاد برده‌اید که انسانیت را پاس نمی‌دارید؟!
قلب‌هایتان را از حقارت کینه تهی کنید و با عظمت عشق پر کنید؛ زیرا عشق چون عقاب است، بالا می‌پرد و دور بی اعتنا به حقیران در روح.
کینه چون لاشخور و کرکس است، کوتاه می‎‌پرد و سنگین، جز مردار به هیچ چیز نمی‌اندیشد.
برای عاشق ناب‌ترین، زندگی و شور و نشاط است؛ برای لاشخور خوب‌ترین، جسدی‌ست متلاشی و متعفن.

خلاصه:
نگاهم رو به سمتش سوق دادم و با تمام قوا داد زدم:
_ دنیا می‌چرخه و یه روز نوبت منم می‌رسه، همه‌ی اینارو با تمام قدرت توی صورتت می‌کوبم و مثل یه آشغال باهات رفتار می‌کنم.
مردمک چشم‌هاش برق کور کننده‌ای زدن، سرش رو کمی رو به جلو خم کرد و با همون لحن پر از تمسخرش گفت:
_ اگه اون روز رسید بهم رحم نکن.
به پوزخندش وسعت بخشید و با لحن کشیده‌ای ادامه داد:
_ آرورا.
@AYSU
 

اورانوس

سطح
5
 
ناظر آزمایشی
ناظر آزمایشی
کاربر ممتاز
Mar
1,998
5,470
مدال‌ها
8
نام اثر:نارنجک
نویسنده:سبا
ژانر:عاشقانه
خلاصه:جزای یه خرابکاری بزرگ هر چند ساعت بعضی وقتا سخت ترین جزاها‌عم زیباست.
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Kim hana
موضوع نویسنده

DELVIN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
13,758
32,211
مدال‌ها
10
نام اثر:نارنجک
نویسنده:سبا
ژانر:عاشقانه
خلاصه:جزای یه خرابکاری بزرگ هر چند ساعت بعضی وقتا سخت ترین جزاها‌عم زیباست.
خلاصه باید پنج خط باشه حداقل
@AYSU
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: ARNICA
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
May
17
162
مدال‌ها
2

مشاهده فایل‌پیوست 125943
درود؛
کاربران و نویسندگان گرامی؛ با توجه به طولانی شدن روند تأییده قبلی، اشکالات و... مدیریت این بخش تصمیم گرفته زین پس به شیوه‌ای دیگر آثار شما را تأیید کند!
برای تأیید ابتدا در این تاپیک فرم زیر را ارسال کنید:
نام اثر:شطرنج‌عشق
نویسنده:شیما_فروردین‌دُخت!
ژانر:عاشقانه_رازآلود_انتقامی!


خلاصه:محسن و تبسم از بچگی تا18 سالگی همسایه بودن.‌‌
روز به روز علاقه‌ی این دونفر نسبت به هم دیگه بیشتر میشد.
از اون جایی هم که پسر عمه‌ی تبسم که اسمش آراز باشه عاشق تبسم میشه‌.
آراز این موضوع رو به بابای تبسم میگه ولی بابای تبسم قبول نمیکنه که تبسم با آراز اونم تو۱۸سالگی ازدواج کنه!...
که یه روز آراز با نقشه بابای‌تبسم رو ‌برای یه کارتو ی‌کیش راضی می‌کنه!
متاسفانه بابای تبسم تو دام‌ این نقشه میوفته،
وزندگی تبسم به کل عوض میشه و مجبور میشه عشقش که محسن باشه رو برای همیشه فراموش کنه.
ولی‌ تبسم‌ یه‌ روز بیلط میگیره و میره‌ کنسرته‌ محسن که ازش معذرت خواهی کنه اما یسری‌ چیزا اتفاق میوفته که محسن وارد بازیه آراز میشه و...

سپس مدیریت ارشد بخش برای شما ناظری تأیین می‌کند، ناظر خصوصی با شما و ارشد بخش زده و دو پارت اولیه، همراه با مقدمه و پیرنگی کوتاه از اثر را برای ناظر ارسال می‌کنید.
سپس بعد از تأیید ناظر، تاپیک رمان شما ایجاد شده و می‌توانید شروع به پارت‌گذاری کنید!
رمان شما حداکثر تا پنج روز مورد برسی قرار میگیرد و در صورتی که تائید نبود مشکلات اعلام می‌شود، پس از رفع مشکلات، در گپ به ناظر خود اعلام کنید.
کسانی که رنگ نویسندگی را دارا هستند نیازی به درخواست تأید اثرشان نیست و می‌توانند از همان ابتدا بدون ارسال موارد بالا تاپیک اثر را ایجاد کنند!

•مدیر ارشد بخش•
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Kim hana

Hoda Opal

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
May
18
96
مدال‌ها
2
نام اثر: بازی انفرادی
نویسنده: Hoda Opal | هدی اُپال
ژانر: اجتماعی
خلاصه:
کتایون بعد از گرفتن مدرک دیپلم تصمیم گرفت جدا از خانواده و مستقل به ادامه زندگی‌ بپردازه، که خب به طور معمول با موانعی روبه‌رو و قطار زندگی او هم از مسیر رِیل، خارج میشه...
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Kim hana
بالا پایین