رمان: دژآگاه
نویسنده: Madia
ژانر: عاشقانه / اجتماعی / تراژدی
خلاصه: در کوچه پس کوچههای گمگشتهی خورشیدشهری بزرگ، چه کسی خبر داشت از آفتابی که گر روزی آغاز کرد نورانی برای اهالی آن نقطهی کور، به نفرین غروب میباخت نوردختی را که به عقد حیاتی خاموش درآورده بود؛ عقد موقتی بود به فاصلهی طلوع خورشید تا غروب آن، پایان یافت مدتش آن هنگام که طلسم تاریکی سیلی زد به حیات بیچارگان گمگشته در کوچه پس کوچههای روزگاری که نبود بالاتر از سیاهیاش رنگی. دمار از همین روزگار سیاه درآورد مهریهی نوردخت که به زانو درآورد بدهکاران زندگی را فقط و فقط به جرم تولد در کور نقطهای دور از اوج زندگی آنجا که زیر دور گردونی بود خاموش که گذشته از دو روزی نرفتنش به مراد دلشان... یک عمر به انتظار اوجشان کاشت و یک عمر... شوخی نبود!