جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته کتاب توسط •Madiheh• با نام ● تابش نینواست، چشمان تو اثر Madiheh ● ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,237 بازدید, 32 پاسخ و 22 بار واکنش داشته است
نام دسته کتاب
نام موضوع ● تابش نینواست، چشمان تو اثر Madiheh ●
نویسنده موضوع •Madiheh•
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط •Madiheh•
موضوع نویسنده

•Madiheh•

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jan
90
710
مدال‌ها
2
میان کارزاری بداندیش که قصد جانت را کرده بود، هنوز هم شاگرد برپای اخلاص و حاسِّ رقیتی! کتاب نگاره‌های وجودیت چنین دلاوری ندیده در ابدیت.
 
موضوع نویسنده

•Madiheh•

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jan
90
710
مدال‌ها
2
آن باب به دست توست که حاجت من در چاله‌ی مفردی می‌سوزد، اما بر دستان تو در هوای اجابت پرواز می‌کند. همان بابی که حاجت‌ها در جمع، لمس نگاه پر حمیمت را می‌خواهند و تو می‌توانی آیا این دریغ بداری؟
 
موضوع نویسنده

•Madiheh•

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jan
90
710
مدال‌ها
2
برکه‌ی طهارت را بال‌هایت می‌شوید و جهان چرا در خمود آسودگی به صرف صیغه‌ی جهالت می‌نشیند. عترت بی‌مبالاتی در خون شجاعت‌هامان پرورش یافته و تو این‌چنین در مارپیچ موروثی بی‌مهری‌ ما پیچک تنهایی را دنبال می‌کنی تا بر سریر حد غائی شرف مخلوقات بنشینی!
 
موضوع نویسنده

•Madiheh•

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jan
90
710
مدال‌ها
2
حسرت روانه‌ی کام شاهدان است، آن‌ها که شیرینی ملموس تیغ را چشیده‌اند و بنای نازیبای هراس مرگ را با گام ارادت غرفه‌غرفه کرده‌اند؛ همان‌جا که... دستان تو پرّان بر سامعه‌ی چشمان‌شان می‌نشیند و لطافت بال‌هایت خوشه‌های عطرآگین شایستگی را بر طاقچه‌ی والای مقامت می‌چیند و می‌نوازد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

•Madiheh•

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jan
90
710
مدال‌ها
2
آهستگی کرامتت چون طوفانی‌ست غران، بر باله‌ی حاجات و نهمت‌هامان در بادی پیوستگی و غایت هم‌بستگی. کنون هم، دست اجابتت را از نوازش زمختی پر لطافت آرزوهایمان دریغ مدار.
 
موضوع نویسنده

•Madiheh•

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jan
90
710
مدال‌ها
2
شافی بیماری دل‌ چشم و دست منطق هستی؛ آن‌گاه که سرفه‌های ادعا، ریه‌های پاکی قرنیه را در زلالی مردود کرده و همان‌گاه که منطق در ربوبیت ابلیس روهینا‌ی شعار برگرفته. سداد و مرحمت توست که این غبارها را می‌شوید، پس بر این وادی مشکین رهایش کن.
 
موضوع نویسنده

•Madiheh•

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jan
90
710
مدال‌ها
2
فرات چشم‌هایت که جوشان می‌شود، عطش مهر در سودایی بی‌بدیل گیتی تسمه‌ی خوانایی به دست می‌گیرد. مشک وجودمان با تیر برّان مادیات خالی از تو می‌شود، خالی از ایمان، خالی از لطافت‌ نمناک نوشیدنی ابدیت. جاه تو را کاش خداوند بر باله‌ی پر قوای حافظه‌هامان با طلای پاک کنده کاری می‌کرد.
 
موضوع نویسنده

•Madiheh•

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jan
90
710
مدال‌ها
2
قامت موج از رعنایی اندام تو در خمیدگی تابیده و آفتاب کربلا از رشک گرمای فروزان قلبت غزل داغی را سروده. چارک این صحرای غم اگر رویشی را از شعاع امید به قطر ساختن می‌نشست، از اندوه جان سپردن مظلومانه‌ی تو دیگر حرمان تمام می‌شود!
 
بالا پایین