فایل شده ● تلخند اجباری! اثر s.hمبینا ●

[mobina01]

کام او تلخ‌تر از خودت می‌شود. دلش چرکین‌تر از تو می‌شود وقتی می‌بیند این‌گونه غمگین می‌خندی، درحالی‌که حتی نیم‌ نگاهی به او نداری.
آری؛ او دلش می‌خواهد عوض کند این پارادوکس غم‌انگیز‌ را، همان چشمانی که غم‌زده‌اند و لب‌هایی که به خنده باز شده.

 

[mobina01]

اما افسوس که او می‌ترسد.
از احساسی که خبر ندارد، از جوانه‌ی کوچک عشقش.
او غم‌زده است از این‌که دل به دیگری سپرده باشی، او شرمنده است برای خنده‌های تلخی که گمان می‌کند عاملش وجود اوست.
که مبادا؛ اذیت کند وجودش تو را.

 

[mobina01]

نمی‌دانم انسان عاشق شجاع است یا ترسو؟!
اما می‌دانم کسی که عاشق می‌شود، حاضر است خنده‌هایش رنگ و بوی دیگری بگیرد اما معشوقه‌اش، همیشه بخندد.
چه بسا؛ خنده‌هایش با دیگری باشد و مزه خنده‌های آن عاشق تلخ شود... .

 

[mobina01]

***
دیده‌ام و حس کرده‌ام کسی را که عاشق نیست اما خنده‌هایش، عجب تلخ است و کام را زهر می‌کند.
همانند کسی که طعنه‌ای در جمع می‌شنود؛ اشک در چشمانش حلقه می‌زند اما، آن غروری که دارد اجازه پایین ریختن آن اشک‌ها را نمی‌دهد؛ وقتی جوابی نیست، او فقط می‌تواند بخندد یا دست‌ِ‌‌کم، لبخند که نه، تلخندی بزند.

 

[mobina01]

وقتی عاشق هستی برایت مهم نیست معشوقه‌ات کجا می‌خندد؟ کِی می‌خندد و یا اصلاً، با چه کسی می‌خندد؟
فقط می‌خواهی خنده‌هایش بی‌انتها باشند، دلت فقط خنده‌های شیرینش را می‌خواهد و بس.
حال آن‌که جز او، کسی نمی‌تواند تلخندت را به لبخندی شیرین بدل کند.

 

[mobina01]

تصور کن زمانی را که از تو، سراغ او را می‌گیرند و تو نمی‌دانی باید چه جواب دهی خنده‌ای می‌کنی و می‌گویی:
- خوب است!
در واقع، جوابی هم نیست!
آن وقت است که می‌‌شوی، مثالی برای این جمله" خنده بر لب می‌زنم کَس نداند راز من "

 

[mobina01]

خندیدن و تلخی کردن در تضادند؛ مانند ترش و شیرین هستند، مانند شادی و غم هستند. همان‌طور که تضادِ عشق، نفرت نیست؛ تضاد خندیدن نیز، گریستن نیست.
متضاد عشق بی‌تفاوتی‌ست و مخالفِ خندیدن، تلخند... .

 

[mobina01]

گفتم این را تا بدانید، کسی که بی‌حد و اندازه غمگین است، گریه نمی‌کند. او می‌خندد. خنده‌ای تلخ می‌کند بر رویت.
آن‌قَدَر تلخ که توان ادامه دادن خنده‌های خود را نداری.
وقتی کسی عاشق شماست و دیگری را در کنارتان می‌بیند اما نمی‌گرید‌، به عشق و احساسش اهانت نکنید، زخم نزنید بر دلش.

 

[mobina01]

عشقش را به تمسخر نگیرید، نگویید عشقت واقعی نیست، نگویید هوسی است که از سر می‌افتد.
او می‌خندد چون تضاد خنده، تلخند است؛ می‌خندد چون دیگر توانی برای گریستن ندارد.
پس خنده‌ای تلخ هزاران هزار بار از گریستن بدتر است.

 

[mobina01]

حواست باشد چونان کاری نکنی که روزی بترسی از این که به مانند این کار را، سرت بیاورند، حواست باشد هیچ چیز نمی‌تواند گردی زمین را انکار کند؛ به ناگَه روزی، کسی از جنس خودت خنده‌ای تلخ به چشمان تَرت خواهد کرد.