فایل شده ● تلخند اجباری! اثر s.hمبینا ●

[mobina01]

آن‌گاه به یاد می‌آوری این روز را.
به کسی خندیدی که در جواب خنده‌ات تلخندی می‌زند اجباری، به یاد می‌آوری و درد می‌کشی؛ همان درد و رنجی که پس از نیشخند تو، او کشید و دم نزند. مگر نشنیده بودی زمین گرد است؟

 

[mobina01]

حال اما برای کسی مهم نیست چه شده، آن خنده و نیشخند برای تو گذشت، تمام شد رفت اما مردی می‌خواهد ایستادن در مقابل رنجی که او در برابر نیشخندت تحمل کرد، صبر کرد و تنها خندید! خنده‌ای تلخ، بسیار تلخ.

 

[mobina01]

آن زمان است که دلت برای او می‌رود، درمی‌یابی که چه بلایی سر او آوردی، که حال افسوس فایده‌ای ندارد. این‌بار که ماهی را از آب بگیری دیگر تازه نیست دیر شده، خیلی دیر! آن‌قدر که دگر ماهی مرده... .

 

[mobina01]

***
در خیالتان، تلخند ادغام شده‌ی کدام واژه‌هاست؟ خب، ترکیب تلخ و خنده می‌شود تلخند.
حال اما به دلتان رجوع کنید. معنی تلخند چیست؟ آشکارا که پاسخی جز خنده‌ای اجباری، پر حسرت، غمگین و تلخ ندارد.

 

[mobina01]

همیشه که نمی‌شود واقعی خندید و شادی کرد. اصلاً، اگر هم بشود، باز غمی روی دل سنگینی می‌کند.
بعد با خودت می‌گویی:
- یعنی غم نیز وزن دارد؟!
آری! غم نیز وزن دارد، وزنی بسیار.
فقط آنانی درک می‌کنند که تجربه داشته باشند... .

 

[mobina01]

***
شیرین‌ترین حالت خنده و تلخ‌ترین حالت آن، هردو یکی‌ست‌.
شیرین‌ترین آن زمان که آن‌قَدَر خوش‌حالی که خودت را گم کرده‌ای، نمی‌دانی بخندی یا گریه کنی. شاید، این شیرین‌ترین حالت خنده است.
مانند آن‌که مسافری داری و اکنون رسیده، نمی‌دانی برای دلتنگی گریه کنی یا برای سالم رسیدنش خنده.

 

[mobina01]

تلخ‌‌ترین حالت نیز همین است، به انضمام این‌که دیگر خوشحال نیستی.
دلت پر است و سنگین؛ می‌خواهی مانع فرو ریختن سد اشک‌هایت شوی، اما دل که پر باشد اضافه‌اش از چشم بیرون خواهد ریخت.

 

[mobina01]

حال مدام سعی می‌کنی با خنده‌ای تلخ، جلوی اشک‌هایت را بگیری؛ تصور کن، چهره‌ای خیس از اشک، چشمانی پر از بغض، چشمانی که فریاد می‌زنند:« باورم نمیشه» سری که به طرفین تکان می‌خورد و لب‌هایی لرزان، اما خندان.
پارادوکس عجیبی‌ست.

 

[mobina01]

این همان ناباوری است، همه‌چیز در این دنیا دو زاویه دارد؛ زاویه خوب و بد.
برایتان گفتم که ناباوری دو نوع دارد که این، بخشی از آن زاویه بد است.
در واقع همان نیمه پر و خالی فنجان.
می‌گویند همیشه نیمه پر را ببین، اما خب این در صورتی‌ست که اصلاً نیمه پری وجود داشته باشد.

 

[mobina01]

خنده‌ی تلخ، جنبه دیگری نیز دارد.
آه!
مانند زمانی که چیزی می‌پرسند و مجبوری برخلاف میلت‌، چیزی بگویی که نمی‌خواهی، چیزی که تهِ‌ته دلت کمی فرق دارد با آنچه بر زبان می‌آوری.
زیاد هم نه ها! کم، همان کمی که می‌تواند زندگی را زیر و رو کند.