جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {تمام او} اثر •DLNZ کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط DLNZ با نام {تمام او} اثر •DLNZ کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 842 بازدید, 21 پاسخ و 25 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {تمام او} اثر •DLNZ کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع DLNZ
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DLNZ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,434
13,007
مدال‌ها
17
عنوان: تمام او
نویسنده: DLNZ
ژانر: عاشقانه
ناظر: @DELARAM

مقدمه:
من نیم دیگر تورا نمی‌خواهم
من قلبت را نمی‌خواهم
من نمی‌خواهم تنها فکرت را تسخیر کنم
من تمام تورا می‌خواهم
من می‌خواهم با تمام وجودت من را بخواهی!
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,434
13,007
مدال‌ها
17
1683008322482 (1).png عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.
حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست تگ بدهید:
[درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[اعلام پایان - دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,434
13,007
مدال‌ها
17
چشمانت!
همان دو گوی عسلی را می‌گویم، همان دو گویی که عشق را می‌توان در آن‌ها خواند
در آن‌ها خیره می‌شوم و آرامش تمام وجودم را فرا می‌گیرد!
بر لبانمان مهر سکوت زده‌ایم و هم‌چنان چشم‌هایمان عشق را برای یک‌دیگر بازگو می‌کنند، می‌خواهم سکوت را بشکنم تا دوستت دارم را از زبانم بشنوی!
اما این‌بار ل*ب‌هایت، ل*ب‌هایم را به سکوت دعوت می‌کنند.
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,434
13,007
مدال‌ها
17
چشم‌هایم را که می‌بندم خاطراتی که از یاد تو رفته‌اند، مرا به آغوش دلتنگی می‌کشانند.
تمام جمله‌های عاشقانه‌ات در ذهن آشفته‌ام به تیک‌تاک افتاده‌اند و این است
تکرار بی‌پایان... .
اندیشیدن به تو قلبم را می‌فشارد و یادآوری این‌که این تیک تاک معنی انتظار را می‌دهد چه غریبانه قلبم را به یغما می‌برد امشب!
کاش حاصل این انتظار حضور گرمت در آغوش دلتنگی‌هایم باشد.
اما می‌دانم که خود هم می‌دانی گذر بی‌پایان ثانیه‌ها سکوتی نخواهند داشت.
چه کوبنده می‌گذرد لحظاتم بی تو!
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,434
13,007
مدال‌ها
17
آغوشت من را در خود حل می‌کند و بو*س*ه‌های گاه و بی‌گاهت بر روی موهایم
من را به آرامش عشقت دعوت می‌کند!
کاش آغوشت همیشگی باشد تا در آخرین لحظه‌های عمر کوتاهم، در آن جان دهم... .
تیک تاک ساعت سکوت اتاق را در هم می‌شکند.
داغی نفس‌هایت چهره‌ام را نوازش می‌کند
به چشمانت که حالا بسته‌اند خیره می‌شوم و آن دو گوی عسلی رنگ را زیر پلک‌های سنگینت مجسم می‌کنم!
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,434
13,007
مدال‌ها
17
کاش می‌دانستی چه‌قدر در خواب معصوم می‌شوی.
سناریویی آغاز می‌شود که شیرینش من و فرهادش تویی... .
شیرینی که چشمانت دل که نه تمام زندگی‌اش را زیر و رو کرد و فرهادی عاشق‌تر از مجنون... .
شیرینی که گیسوان بلندش دستان فرهاد را می‌لرزاند آن هنگامی که میان کوه غرور پشت صخره‌های دل‌بستگی می‌بافد گیسوان شیرین را با عشق!
ببین با دل شیرین چه کرده‌ای که دیگر خسرو پرویزها به چشمش نمی‌آیند!
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,434
13,007
مدال‌ها
17
عشق آغاز می‌شود و ما آن را نمی‌فهمیم، شاید با یک نگاه یا یک حرف، گاهی هم مدتی طولانی برای عاشق شدن نیاز است. عشق دو طرفه‌ای که همه حسرتش را خواهند خورد، دوست داشتن و دوست داشته شدن! همه چیز خوب می‌گذرد و عشق جاریست تا وقتی که عده‌ای که نام خود را پدر و مادر گذاشته‌اند مانع آن می‌شوند، آن وقت است که عشق باقی می‌ماند ولی سکوت می‌کند، سکوتی سرشار از حرف‌های نزده که به حرمت نام پدر و مادر نزده می‌مانند و عشقی که هر روز بیش‌تر رشد خواهد کرد و معشوقه‌اش را بیش‌تر دوست خواهد داشت، دوست داشتنی که امروزه نا نجیبی و بی‌آبرویی است و عشق هم‌چنان سکوت خواهد کرد.
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,434
13,007
مدال‌ها
17
تمام زندگی من در دو حرف خلاصه می‌شود.
دو حرفی که چیزی از عقل و منطق نمی‌دانند، آن‌ها تنها عشق را درک کرده‌اند.
دو حرفی که وقتی پای عشق در میان باشد، عاشقانه خود را فدا می‌کنند... .
آن دو حرف "ت" و "و" هستند.
عاشقانه می‌پرستمت زندگی دو حرفی من!
صدای قدم‌هایت در دنج‌ترین پس کوچه‌های تاریک ذهنم، تولد دوباره‌ی من است!
آمده‌ای که امید را به زندگی‌ام بازگردانی؟
هدفت آوردن چاشنی آرامش به زندگی از یاد رفته‌ام است؟
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,434
13,007
مدال‌ها
17
اما من فکر می‌کنم تو هم صدای قیل و قال زندگی‌ام را شنیده‌ای که این‌گونه برای آرام کردنم تلاش می‌کنی!
اما مگر نمی‌دانستی که من هیاهوی با تو بودن را دوست می‌دارم ای همه‌ی من!
اتاق تاریک است، سرم را روی بالشت می‌گذارم. بی‌بهانه، دلم برایت تنگ می‌شود و تنم در آغوش خاطره‌ها گم می‌شود.
نفس عمیقی می‌کشم، حتی گل‌های روتختی هم بوی عطر تن تورا می‌دهند!
خدای من! این چه کابوس وحشتناکیست که دست از سر من بر نمی‌دارد؟
این بوی عطر امشب بی‌شک، یک شیشه الکل می‌شود.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین