جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده ● قباسوختگی اثر دنیا ●

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات توسط DOonYa با نام ● قباسوختگی اثر دنیا ● ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 770 بازدید, 20 پاسخ و 12 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات
نام موضوع ● قباسوختگی اثر دنیا ●
نویسنده موضوع DOonYa
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DOonYa
موضوع نویسنده

DOonYa

سطح
3
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Feb
5,841
8,888
مدال‌ها
5
Negar_۲۰۲۳۰۶۲۲_۱۹۴۴۵۷.png
دلنوشته: قباسوختگی
نویسنده: دنیا احمدی
ژانر: درام، عاشقانه، تراژدی
ناظر: @RUBY
ویراستار: @DOonYa
کپیست: @Tifani
خلاصه:
تلخ است لبخندهای زهرمانندِ این روزهای شومِ بی‌تو بودن!
تلخندهایی از جنس تنهایی، که حتی شیرین‌کامی های وصال را به ناکامی می‌کشاند.
منی در لابه‌لای این خنده‌ها، اشک می‌ریزد،
و سیلاب جاری شده از چَشمانم تورا می‌شوید.
اما با هر دانه از اشک‌هایم، تویی می‌روید و جوانه می‌زند.
و من می‌گِریَم می‌گِریَم و می‌گِریَم... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

-pariya-

سطح
6
 
[ مدیر ارشد بخش علوم و فناوری ]
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
مترجم ارشد انجمن
آموزگار انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
25,937
53,261
مدال‌ها
12
1684623319219.png


عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.
حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[
قوانین - قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[ همگانی - تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد بدهید:
[درخواست تگ - درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[درخواست جلد - تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[ اعلام پایان - تاپیک اعلام پایان دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[ سوالات و مشکلات دلنویسان ]

با آرزوی موفقیت برای شما،

[تیم مدیریت تالار ادبیات]
 
موضوع نویسنده

DOonYa

سطح
3
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Feb
5,841
8,888
مدال‌ها
5
ظاهرا لبخند می‌زنم امّا باطناً زهرخند!
زهرمار می‌چکد از لبخندهای مُرده، بر روی لب‌هایم.
تلخ می‌شود حرف‌های شیرین، روی زبان سرخم.
می‌میرد امید در سرتاسر وجودم، درحالی که زندگی را می‌جوید پوزخندهای‌ روی لبم.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

DOonYa

سطح
3
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Feb
5,841
8,888
مدال‌ها
5
من دختری بودم با طراوت بسیار.
پر بودم از حس شادی، لبخندهایم زبان‌زد بود.
وقتی می‌خندیدم می‌گفتی گل‌ها شکوفه می‌دهند و تو سرتاسر وجودت را شادی احاطه می‌کرد.
رقص‌ِ باد بین گیسوان سیاهم برایت همچون موج‌سواری در فصل تابستان بود.
صدایم را جوری دوست‌داشتی که گویی هیچ دوست‌نداشتی‌ای در دنیا وجود ندارد.
چشمانم برایت خدایی می‌کرد و جز چشمان من، چشمانت نمی‌دید.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

DOonYa

سطح
3
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Feb
5,841
8,888
مدال‌ها
5
یک‌دفعه طوفان شد و زندگی مرا با خود برد.
طبیعت سرِ جنگ برداشت و تو را از من گرفت.
تمام شادی‌های جهان از من گریخت و من شدم برایت منفورترین آدم دنیا.
لبخندهایم تلخ شد.
موهایم کوتاه شد.
صدایم، همچون صدای گریه دخترک پنج‌ ساله‌ای شد که مادرش را گم کرده.
چشمانم خون‌گریست و خونابه به‌جای اشک ریخت.
طراوتم مرد و من دیگر آن دختر قبل نشدم.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

DOonYa

سطح
3
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Feb
5,841
8,888
مدال‌ها
5
من همانند همان پروانه‌ِ کوچکی هستم که بی‌چاره‌تر از همیشه به‌دور شمع بی‌فروغی، به‌نام زندگی می‌چرخم.
و تو آن آتش بی‌سایه‌ای، که در مزار سی*ن*ه روبه خاموشی می‌روی.
و در کنار هم دو خط موازی هستیم که هیچ‌گاه بِه‌هم نمی‌رسیم.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

DOonYa

سطح
3
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Feb
5,841
8,888
مدال‌ها
5
می‌خندم امّا، خنده‌ی من تماماً از غم است.
غمی که جان می‌سوزاند و تن به آتش می‌کشد.
در جای‌جایِ قلبم غم از دست دادن تو بیداد می‌کند.
در سرم فکر نبودنت فریاد می‌کشد و دخترک تنهای‌ وجودم در گوشه‌ای خود را می‌زند؛ تا شاید برگردی...
 
موضوع نویسنده

DOonYa

سطح
3
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Feb
5,841
8,888
مدال‌ها
5
به برگشتن فکر کن، به این فکر کن که کسی عاشقانه تو را می‌پرستد.
می‌دانستی که تو قشنگ‌ترین دیدنی در شهر منی؟
تو برایم حکم یک اثر هنری جذاب را داری که هیچ هنرمندی نمی‌تواند بسازدش.
همان تابلوی جذابی هستی که نقّاشی را مادر نزاییده که طراحیش کند.
عزیزِ نامهربانم فکر کن، به برگشتن فکر کن... .
که من این‌جا چشم‌هایم منتظر دیدن تو است.
 
موضوع نویسنده

DOonYa

سطح
3
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Feb
5,841
8,888
مدال‌ها
5
تلخ است خنده‌های پر از غمی‌ که دلم را به لرزه در می‌آورد.
می‌سوزد دلم، دلم برای خودم می‌سوزد!
که این‌گونه برای تویی که سرت گرم این و آن است باید زجر بکشم.
برای تویی که اسم خود را گذاشته‌ای مَرد و تمام مردانگیِ این دنیای فانی را زیر سوال برده‌ای.
دلم می‌سوزد، برای تو!
برای تویی که بدین سان این‌قدر پوچی... .
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

DOonYa

سطح
3
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Feb
5,841
8,888
مدال‌ها
5
غمگینم گویی خدا را از دست داده‌ام.
در تاریکی ذهنم چراغ روشن وجودت هرآن روشن و خاموش می‌شود.
دلم مثل سیر و سرکه برای حالت می‌جوشد چرا که بی‌خبرم از هر خبری که مربوط به تو است.
تو را ربودند یا گم کرده‌ام درون شهر آشنای بچگی‌هایم؟
 
بالا پایین