جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده ● جرعه‌های درد اثر راضیه کیوان نژاد ●

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات توسط Raaz67 با نام ● جرعه‌های درد اثر راضیه کیوان نژاد ● ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,187 بازدید, 25 پاسخ و 20 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات
نام موضوع ● جرعه‌های درد اثر راضیه کیوان نژاد ●
نویسنده موضوع Raaz67
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Raaz67
موضوع نویسنده

Raaz67

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
فعال انجمن
Apr
1,404
20,103
مدال‌ها
7
راستی از درد طاقت‌فرسای ناخن‌هایم نگفتم. آن‌قدر از استرس، شب و روز مانند نانِ خشک، جویدیم‌شان و نوش جان کرده‌ایم و برای این‌که از گلویمان راحت‌تر پایین برود جرعه‌های درد را با جام، همراهش به سلامتی‌مان خورده‌ایم که برایمان عادت شده و همان شده است غذای هر شبمان و علت دردش را هم هیچ‌گاه نفهمیدیم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Raaz67

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
فعال انجمن
Apr
1,404
20,103
مدال‌ها
7
از درد پاهایمان نگویم که در سن سی سالگی، آرتروز و هزار درد مشابه زیر پوستی‌اش تا مغز استخوان از راه‌های رفته اما به جایی نرسیده در زانوهایمان پیچیده است. از آن‌قدر ایستادن و دویدن برای نجات دادن روزهایمان، واریس و هزار درد بی‌درمان دیگر به سراغش آمده و عاقبت ویلچریمان کرده است. پاهایمان برای تاتی‌تاتی کردن به فرزند نوپای نسل آینده دیگر جانی ندارد و فلج شده است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Raaz67

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
فعال انجمن
Apr
1,404
20,103
مدال‌ها
7
استخوان‌هایمان درد می‌کند. گویی معتاد شده‌ایم و ترک دادن‌مان واجب است، اما راهش بستن با طناب به تخت و تزریق مورفین و نیکوتین نیست، ما معتاد شده‌ایم به سکوت! به سکوت بی‌وقفه‌ای که ندانسته طناب را به جای بستن به بدن‌مان به زبان‌مان پیله کرده‌ایم، اما این‌بار از این طنابِ پیله مانند، پروانه‌ای برای نشستن روی گل‌ها بیرون نمی‌آید، از این پیله با سکوتش، تنها مقصدش پرواز کردن به دنیای ابدی است. راستی چه‌گونه خودمان را ترک دهیم؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Raaz67

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
فعال انجمن
Apr
1,404
20,103
مدال‌ها
7
این روزها عجیب خوابم هم درد می‌کند. هر کاری می‌کنم خوابم نمی‌برد. مشکل از همان سهام‌هایی است که هر کدام‌شان دارند کارشان را انجام می‌دهند و در سر و کله‌ی هم می‌زنند و رویاهایم را پریشان کرده‌اند؛ همانند صاحب کارخانه‌ای هستم که باید اعلام ورشکستگی کنم و خودم را بازخرید‌.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Raaz67

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
فعال انجمن
Apr
1,404
20,103
مدال‌ها
7
تنها یک شباهت میان ماست که هر دویمان را به زمین زده‌اند. تو را رقیبانِ در صنفت و من بالادستیان ناصنفم، اما می‌دانی یک تفاوتی میان منِ قاضی و صاحب بیمارستان و حتی تیمارستان درونم هست. این است که تو جوشِ پول و مالِ از دست رفته و چک‌های برگشتی و دارایی‌ات را می‌خوری، من جوش عمر و آرزوهای از دست رفته و داشتن این ارکان خانمان‌سوزی که هیچ‌گاه پول روی پولم نگذاشت و فقط سلول‌های بدن و مغز سوزانده شده را برای وارثم به ارث گذاشت.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Raaz67

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
فعال انجمن
Apr
1,404
20,103
مدال‌ها
7
می‌خواهم بروم! یعنی این تعطیلی‌ها مرا با خود می‌برد. این نقشه‌ی گربه‌سان، تمام دردش را در تک‌تک سلول‌هایم مین‌گذاری کرده است. کارخانه‌هایی که در جای‌جای وجودم راه انداخته‌اند، هوای تمیز و پاکِ ریه‌هایم را آلوده کرده است و تعطیلی رسمی برای تمام ارکان‌های داخلی‌اش به راه انداخته و رخت سفر را برایم به سوی ابدیت بسته است.
پایان
 
آخرین ویرایش:
بالا پایین