فایل شده ● خمود اثر ام کا اچ ●

[ام کا اچ p.r]

نمی دانم چه بگویم گلمپ گلم زیبایی سخنان من با رفتنت به زشتیِ بغض‌آوری تبدیل شده است، گویی زیبایی صورت یک دختر جوان را اسید به باد داده باشد و او نداند که برای زیبایی از دست رفته‌اش گریه کند یا جوانیِ گذرایش! شاید تنها تفاوت من با آن دختر این باشد که دیوهایی عاری از حس انسانیت این بلا را سرش آورده باشند در حالی‌که فرشته‌ای چون تو زیبایی سخنان مرا ربوده است

 

[ام کا اچ p.r]

نه دیگر عروسک خیمه‌ شب‌بازی شما آدم‌نماهای بی‌رحم نمی‌شوم! دیگر خسته شده‌ام از این‌که به ساز ناکوک شما برقصم می‌خواهم زندگی‌ام را به یک خانه‌تکانی جانانه مهمان کنم و گرد‌وغبارهای دلتنگی، غم و بغض را از دلم بتکانم شاید در پس این بغض‌های ناتمام آخر امید جوانه زند ولی حیف که شما علاوه قلبم پاهایم را هم به اسارت گرفته‌اید!

 

[ام کا اچ p.r]

کاش قرصی بود به نام قرص خوشبختی آن وقت من با وجود طعم تلخ و بدمزه‌ی قرص‌ها باز هم حاضر بودم آن را بخرم و کامم را شیرین کنم! اصلاً شاید قرص خوشبختی تمام تلخی هم نداشت و طعم شکلات توت فرنگی را می‌داد به همان خوش‌رنگی و خوش طعمی! باور کن اگر این‌گونه بود من نخستین مشتری خوشبختی بودم ولی الان که نیست باید برای رسیدن به خوشبختی تلاش زیادی کنم تلاشی در حد کوه کندن!

 

[ام کا اچ p.r]

دیگر آمدنت هم فایده‌ای ندارد دلبر! سهراب مرده را چه به نوش‌داروی رستم؟! برای سهراب وقتی که مرد چه فرقی می‌کند اشک‌هایت بر روی جسم بی‌جانش روان باشد ای رستم! من هم این‌گونه‌ام دیگر برای روح مرده‌‌ی من آمدن بهاری‌ات طراوت دهنده نیست، من دیری‌ست با پاییز دست صلح و دوستی نداده‌ام.

 

[ام کا اچ p.r]

به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی‌ست!
پایان.