جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده ● روژیا اثر فاطمه سلمانی ●

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات توسط -پریزاد- با نام ● روژیا اثر فاطمه سلمانی ● ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,000 بازدید, 20 پاسخ و 10 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات
نام موضوع ● روژیا اثر فاطمه سلمانی ●
نویسنده موضوع -پریزاد-
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط -پریزاد-
موضوع نویسنده

-پریزاد-

سطح
6
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
3,815
13,266
مدال‌ها
12
همه‌چیز ناگهانی‌ بود حتی زمانی که من‌را در سیاهی‌ افکارم رها کردی و به پی‌ خوش‌‌گذرانی و زندگی پر‌تجملات خود رفتی و من ماندم تا کم‌کم صدای فریاد‌های‌ مغزم به گوشِ قلبم‌ رسید، قلبم آن‌ لحظات بسیار زجر می‌کشید و می‌خواست برای همیشه‌ خود را رها کند و خاموش شود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

-پریزاد-

سطح
6
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
3,815
13,266
مدال‌ها
12
اگر خاموش می‌شد شانس به من رو می‌کرد!
اما چه حیف یاری‌گرم خدا بود و من‌را نجات داد از یک مرگ سخت، اما چه می‌شد اگر چشمانم بسته می‌شد و لب‌های‌ سرخم بی‌رنگ و قلبم دیگر تپش نمی‌کرد؟ نفس‌هایم دم و باز دم نمی‌شد؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

-پریزاد-

سطح
6
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
3,815
13,266
مدال‌ها
12
خود هم این را نمی‌دانم شاید آن‌موقع که به خواسته‌های مرگم می‌رسیدم بدون مانعی می‌توانستم آن را بسنجم و تنها برای اولین و آخرین‌بار طمع عشق‌ و مرگ را بچشم.
اما روزگار و متن‌نگار زندگی من طوری دیگر بود... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

-پریزاد-

سطح
6
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
3,815
13,266
مدال‌ها
12
طوری که‌چرخه‌‌ روزگا‌ر دلش‌ می‌خواست‌ تنها‌ تلخی‌ عشق را بچشم نه مرگ و نه شادی‌اش را... همه‌چیز ناعادلانه بر این بود و تا همین زمان هم این ناعادلانه‌‌هاست که در اطراف من چرخه می‌زنند.
چرخه می‌زند و به سادگی من پوزخندی که از مردن هم بدتر است نصیبم ‌می‌کند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

-پریزاد-

سطح
6
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
3,815
13,266
مدال‌ها
12
حقم است! آن‌قدر عشق چشمانم را فرا گرفته بود که روی اصلی‌‌ دلدار خود را هم ندیدم و دل‌باخته‌اش شدم، شاید حرف‌هایش درست بود سریع دل‌وابسته شده‌ بودم آن‌هم به کی؟ تنها خودش بود... که من‌را خام عشق‌ دروغ‌اش کرد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

-پریزاد-

سطح
6
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
3,815
13,266
مدال‌ها
12
به راستی که خام عشق شدن آن هم در مقابل روژیار وجود تو کاری حرفه‌ایست که تنها کار خودت است آن‌قدر که تا یک مدت حتی متوجه نمی‌شوی که تمام این‌مدت بازیچه بوده‌ای.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

-پریزاد-

سطح
6
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
3,815
13,266
مدال‌ها
12
بازیچه‌ای برایِ سرگرم شدن و فقط و فقط یک عشق یک‌طرفه پوچ که جوابش رهایی بوده است.
گاهی حتی برایم سخت است به این رهایی ظالم توهین کنم نمی‌دانم اما به تازگی فهمیده‌ام واقعاً دیوانه هستم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

-پریزاد-

سطح
6
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
3,815
13,266
مدال‌ها
12
دیوانه‌ای که جز دیوانگی عشق چیزی نیافته‌است
مگر باید چه انتظاری از یک دیوانه عاشق داشت؟ تشکیل خانواده یا هر محبت به دیگران؟ من که نمی‌توانم هیچ کدام را انجام دهم چون فردی ناتوان و فرو مانده در مرداب عشق یک‌طرفه‌ام.
 
موضوع نویسنده

-پریزاد-

سطح
6
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
3,815
13,266
مدال‌ها
12
مرداب عشقی که امتداد و انتهاي نامعلومی دارد و هر راه‌ای را که انتخاب کنی بر چاله‌ عظيم سیاهی دچار می‌شوی که حتی از سیاهی‌هم سیاه‌تر است.
آن‌قدر در آن چاله‌‌ می‌مانی که دیوانه شوی همانند من!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

-پریزاد-

سطح
6
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
3,815
13,266
مدال‌ها
12
همانندی را که می‌توانم بر تابعیت یک عشق مثال بزنم همانند او که عشق می‌ورزد به دلدار خود و من مانده با قطره‌های اشک خود در دیدن‌آن... .
دیدنی با چشمان نمناک از عشق، عشقی از دروغ‌های روژیار‌ تو!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا پایین