جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته تکمیل شده ● شب بود و فریدون نبود اثر مبینا عباسی ●

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کامل شده کاربران توسط مبینای شهر قصه ها با نام ● شب بود و فریدون نبود اثر مبینا عباسی ● ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,125 بازدید, 23 پاسخ و 18 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کامل شده کاربران
نام موضوع ● شب بود و فریدون نبود اثر مبینا عباسی ●
نویسنده موضوع مبینای شهر قصه ها
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط اولدوز
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
عنوان: شب بود و فریدون نبود!
نویسنده: مبینا عباسی
ژانر: اجتماعی، تراژدی
ناظر: @VITAMIN
ویراستار: @DOonya
کپیست: @الهه ماه :)
مقدمه: شب سرد بود و فریدونی دلسردتر!
شبی بود که وا، مانده بود.
شب غریبی بود چون فریدون دیگر نه فرخزاد بود و نه مال ایران... اشتباه گفتم. فریدون خود ایران بود ولی نه مال امروز و دیروز، مال فردایی دور بود.
شب بی‌روح و طولانی بود... فریدون که رفت قلب او در ایران جا ماند و شب زمستانی و طولانی تا به امروز پا برجا ماند. InShot_۲۰۲۳۰۵۱۴_۲۰۰۴۴۵۹۱۹.jpg
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

DELVAN.

سطح
5
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
4,118
24,756
مدال‌ها
6
Negar_۲۰۲۲۰۸۲۸_۱۲۲۴۵۷ (1).png
عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.

حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[
قوانین تایپ دلنوشته]
پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:

[ تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]
بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد بدهید:

[ تاپیک درخواست تگ دلنوشته]
پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:

[ تاپیک درخواست جلد ]
و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[
تاپیک اعلام پایان دلنوشته]
دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]
با آرزوی موفقیت برای شما،
♡تیم مدیریت تالار ادبیات♡
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
می‌دانم که گذشت فریدون جان!
می‌دانم که رفتی و ما را تنها گذاشتی تا دست خالی بمانیم در برزخ‌های خود، ولی رفتن تو که دل بخواهی نبود، بود؟
گذشت آن روزگارانی که اشک‌هایت را حرام این عالم سرگردان کردی.
باز هم بگذرد فریدون جان؟
بی‌تو، ما سرگردان باید به کدام دیار پناه ببریم تا از آن آبادی که بارها سخن گفتی ذره‌ای نصیب حال ما شود؟
برگرد فریدون جان! شهر من بی‌تو ویرانه است... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
طلوع تو کی است فرخزاد من؟
طلوع ما را نشان دادی ولی خودت غروب کردی جانا!
چه‌کسی یادش ماند که یک زمانی می‌خواستی بمانی و نگذاشتند... چه‌کسی؟
چرا ساکت ماندی، با من حرفی بزن در سی*ن*ه‌ی خود حرف‌ها را تلنبار نکن.
مگر فرخزاد‌ها می‌گذارند دهن‌بند طلایی را بر کسی تحمیل کنند؟
دروغ است که سقوط کردی، دروغ است.
بگو؛ از پیکر بی‌جان من و تو چه می‌خواهند؟
حالا می‌دانم چرا گفتی مرگ من زمانی است که مرا یاد نکنند... . حالا می‌فهمم پروانه‌ی آتش گرفته! حالا که دیگر دیر شده است.
افسوس که درد ما را می‌دانستی و دل شیشه‌ای تو را با سنگ شکستند... افسوس!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
ساده بودی و با همین سادگی دل بی‌گناهت پاره‌پاره شد.
از این سادگی و دلتنگی تو بود که زندگی‌ات غروب کرد.
طلوع ایران را ندیده رفتی! در غربت و تبعید چشم‌های منتظرت را به روی همه بستی.
ساده بودی، فرخزاد بودی، آیینه بودی، یک آیینه‌ی قدیمی که هزار تکه شد به جرم حقیقت... .
نشد که باهم بخوانیم، نشد سرود آزادی بخوانیم ولی تو آسوده بخواب ما بیدار و هوشیار‌تر از همیشه‌ایم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
اِی فریدونِ غریب و درمانده، آسوده بخواب.
مادر دلتنگ است بخواب!
بیدار بودنت فرقی ندارد، این زندگی در خواب غفلت است.
ای بی‌وطن چشم‌هایت را آرام ببند، چشم‌های ما بازتر از همیشه است... از همیشه بیدارتر منتظر تابش آرزوهایت هستیم.
نازنینِ مادر بخواب، فردا همیشه زیباتر است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
آخ فریدون باز مانده و رانده شده از وطن خود، مرا ببخش!
مرا ببخش، که نمی‌توانم لایق سخن‌های تو باشم.
تو را ندیده‌ام، ولی بدهکار تو هستم، آن‌قدر که حد و حدودی ندارد.
ببخش که نمی‌توانم، یک‌تنه با دستِ خالی ملتم را سامان دهم... .
نام تو آن‌قدر جاوید است، که دل من هزاران بار تو را در لابه‌لای هر دعایم یاد کرد.
با این‌که نه تو مرا دیده‌ای و نه من تو را دیده‌ام، دوستت دارم! زمان زیستن ما یکی نبود امّا، دوستت دارم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
فریدون من، آرام بگیر!
آرام بگیر، من تو را دوست دارم.
من عاشق این ایرانم، تو نترس!
من آبادش می‌کنم، حتی اگر بمیرم.
نترس تا ما هستیم... .
تو بخواب، ما بیداریم.
برای قلب تو، می‌جنگیم.
 
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
ای شرقی غمگین، نگذار دلت بگیرد!
ابرهای دل را، کنار بزن.
ای مونس شب‌های سیاه، تو مال این ظلمات نیستی.
ای شرقی دل‌گیر، مگو خورشید رو به غروب است.
دل من، تابش نور را خواهان است.
ای که از این‌جا و آن‌جا رانده شده‌ای... برزخ برای ما همین‌جا است.
ای که غم عالم بر سی*نه‌ی تو است، مگو که هنوز هم غمگین هستیم!
 
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
فریدون جان من!
همان بهتر که رفتی و نماندی... چه فایده‌ای داشت ماندنت، چه می‌خواستی ببینی؟
ویرانه‌های شهرم را ببینی؟
خون دل‌ها بخوری و عذاب بکشی؟
همان بهتر که رفتی... یا شاید هم مجبور به رفتن شدی، نمی‌دانم! تنها می‌دانم که این درد بر روی دوش تو سنگینی کرد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا پایین