جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته تکمیل شده ● شب بود و فریدون نبود اثر مبینا عباسی ●

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کامل شده کاربران توسط مبینای شهر قصه ها با نام ● شب بود و فریدون نبود اثر مبینا عباسی ● ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,359 بازدید, 23 پاسخ و 18 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کامل شده کاربران
نام موضوع ● شب بود و فریدون نبود اثر مبینا عباسی ●
نویسنده موضوع مبینای شهر قصه ها
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط اولدوز
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
پرنده مردنی است.
پروازت را به‌خاطر می‌سپارم.
عشق مردنی است.
نگاهت را به‌خاطر می‌سپارم.
جهنم توهمی برای ترس‌های ما است!
تو را به‌خاطر می‌سپارم.
می‌سپارم به دست فردا... همان جایی،
که روحت آرام می‌گردد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
امشب برگرد.
برای پرنده‌ای مرده برگرد.
به من خیره نمان.
برگرد که پرواز ماندنی است!
امشب را به سمت ما برگرد... .
برگشتن تو زیباترین محال این روزگار است؛
برگرد، برای من نه، برای این سرزمین بی‌پناه برگرد.
 
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
آری فریدون ما دیگر در میان فریاد‌های‌مان نیست امّا در قلب من و تو، طور دیگری لبخند می‌زند که باورش برای ما سخت است.
نیست در آغوش ملّت امّا رویاهایش همیشه در ما طغیان می‌کند.
عاشق وطن بود و هست! روح او در ما غرق می‌شود... حالا که او را در قلب داریم، پس بی‌درنگ برای او و آرزوهایش به پا خیزیم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
فرخزاد من!
مرد تنهای این روزها، برخیز و ما را نظاره کن که چه‌گونه برای یک‌دیگر ایستاده‌ایم... .
عزیز من برای آن همه فریاد تو، حال گوش‌های شنوای زیادی پیدا شده است؛ کاش تو بیدار شوی، کاش همراه ما شوی.
فریدون جان ببین فصل بهار ما در خزان پیدا شد، قلب ما در اوج سرما پر از گرما شد.
ببین ایران را که چه‌گونه فرزندانش در آغوش می‌گیرد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
فریدون جان!
کاش می‌دانستیم که حرف به حرف جملاتت از قلب تو، که شیر مرد تاریخ هستی نشات می‌گیرد، آن لحظه که به زبان آوردی ایران برای ماست.
هیچ‌کَس نمی‌فهمید چه می‌گویی.
حال در گوشه‌ِ‌گوشه‌ی کشورم نام زادگاه تو را، مرا، ما را... فریاد می‌زنند و آزادی‌ و آزادی به زبان می‌آورند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
بدان اگر روزی تو را فراموش کردم، بی‌شک آن روز مرگ من فرا خواهد رسید!
بدان در دل من موجی از امید جاری‌ست... همان امیدی که تو مدّت‌ها در گوشه‌ی دلت کاشته بودی.
بدان من اگر همین حالا از یاد تو غافل شوم، بی‌شک برای همیشه از این دنیا رانده شده‌ام.
 
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
فریدون جان، من هر کجا را در این دنیا بگردم، نمی‌توانم جایی مانند خانه پیدا کنم، شاید که نمی‌خواهم از وطن خویش رها شوم. تو برخیز و ما را به همان آینده‌ای سوق بده که سالیانِ سال است چشم انتظارش هستیم... تو برای‌مان سرد و شرقی غمگین مخوان.
این بار بخوان که شرقی امیدوار، حتی بخوان شرقی استوار... امّا دیگر ما را غمگین مخوان.
 
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
در جنگ میان جهل و آگاهی... فرخزادِ شب زده، بگو که ما پیروز هستیم.
بگو در این هیاهوی ایام تو هرگز ما را رها نخواهی کرد.
در این اقیانوس به سوی ساحل طغیان کرده‌ایم... شب است امّا تو، هنوز هم کنار ما هستی.
آری! پرنده مردنی‌ست امّا پرواز را به خاطر خواهیم سپرد تا سرود تو برای رهایی در گوش ما بپیچد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
همه می‌گویند دلی همچون دریا را دارا بودی.
یک ایران بود و یک فریدون،
راست می‌گفتند، راست... تو، هم‌نام پادشاه عادل ایران بودی.
روزگاری بود که حرف‌های تو را کسی حتی گوش هم نمی‌داد امّا حالا کجایی که ببینی قلب کوچک ما دل‌تنگ توست.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,476
37,997
مدال‌ها
5
ای شرقی غمگین برخیز.
ای سروده‌ی آزادی تا که شب بلند است برخیز تا خورشید را پیدا کنیم... .
به کجا رفتی حالا که شب سیه به پایان رسیده است.
کجا رفتی که دل خویش هر روز برای تو می‌خواند، از زیر آن آرامگاه ابدیت برخیز و ما را تشویق کن. ما تو را نفهمیده بودیم و راست می‌گفتند که فریدون فرخزاد مردی فراتر از زمان خویش بود.
 
بالا پایین