- May
- 506
- 6,934
- مدالها
- 3
صدایش بیبهانه خندید وقتی که دلش زیرِ آواره ماتمکده مانده بود. صدایش زیر خروارها خاک به گوش رسید تا غمهایش گوشهای تنها نمانند. افقِ چشمهای شاپرک در حزنِ آسمان چه غریبانه جوشش زد تا اندکی غمِ خفته در صدایش را مژگانش مزهمزه نکند.
آخرین ویرایش توسط مدیر: