جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده ● صدایی که تکرار می‌شود اثر تی ناز ●

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات توسط لیلیت با نام ● صدایی که تکرار می‌شود اثر تی ناز ● ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,482 بازدید, 20 پاسخ و 26 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات
نام موضوع ● صدایی که تکرار می‌شود اثر تی ناز ●
نویسنده موضوع لیلیت
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط لیلیت
موضوع نویسنده

لیلیت

سطح
2
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ممتاز
May
506
6,934
مدال‌ها
3
صدایش بی‌بهانه خندید وقتی که دلش زیرِ آواره ماتم‌کده مانده بود. صدایش زیر خروارها خاک به گوش رسید تا غم‌هایش گوشه‌ای تنها نمانند. افقِ چشم‌های شاپرک در حزنِ آسمان چه غریبانه جوشش زد تا اندکی غمِ خفته در صدایش را مژگانش مز‌ه‌مزه نکند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

لیلیت

سطح
2
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ممتاز
May
506
6,934
مدال‌ها
3
سیلابِ صدایش قطره‌قطره رام شد و با طمانینه وارد دریا شد. نگاهش پیکارگرانه به دنبالِ لمحه‌ای، لبریز گشت. وجودش، خاصمانه به دنبالِ حیات، در میانِ تیرگی می‌جُنبید اما لَختی نمی‌دید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

لیلیت

سطح
2
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ممتاز
May
506
6,934
مدال‌ها
3
از صدایش، قطره‌ای تحسر چکید، بر فرازِ خیالِ بی‌نشانش، لحظه‌ای مکث پیشه کرد.
برقِ امیدش، خاموش گشت و جانش همچون شمعی، به لب رسید. سکوتش را تیرگی شکافت و بذرِ بی‌رحمِ درد در رخسارهٔ جانش تیشه شد و آتش گرفت‌.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

لیلیت

سطح
2
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ممتاز
May
506
6,934
مدال‌ها
3
دیوار آرزوهایش در آواز منهدم‌شدهٔ کوراب آوار شد و صدایش در جنبش یک خاطره، ناکام ماند. ستاره در گرداب بی‌آبی نفس می‌کشید و ماه در این میان،‌ برای دیده شدن تلاش می‌کرد. صدایش در این بین جز آوایی آرام شنیده نمی‌شد و غنچه نزده پژمرده می‌شد.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

لیلیت

سطح
2
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ممتاز
May
506
6,934
مدال‌ها
3
آتش تحول زبانه می‌کشد!
اوهامی رزین، گوشه‌ای شعله می‌نگارد تا باد آرام‌تر خاک را خون به جگر کند.
زیرِ پلک‌های خاک، گل‌ها، آه می‌رویند. ققنوس، شورابه‌های شر را پاک می‌کند تا در فراق بادهای سرد آواز اسارت طلوع کند.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

لیلیت

سطح
2
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ممتاز
May
506
6,934
مدال‌ها
3
موسیقیِ قدم‌هایش در صراط‌الکجِ رنج به احترامِ مشعوف متزلزل می‌گردد. صدای قدم‌هایش آشناست، اِنگار که می‌خواهد روحِ دلدادهٔ طوفان را در شکاف تباهی برهاند و خود را به آتش انقلاب ققنوس برساند.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

لیلیت

سطح
2
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ممتاز
May
506
6,934
مدال‌ها
3
در هیاهوی حسرت، واژه‌ها مویه‌کنان نوشته‌هایم را نمسار می‌کنند.
در دلِ سیاهیِ واژه‌هایم، کسی ناقوس مرگ می‌نوازد. صدایش، گورستانِ حرف است و در دلش هزاران نقار سرگردان.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

لیلیت

سطح
2
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ممتاز
May
506
6,934
مدال‌ها
3
تنش در سرمای این جادهٔ یک طرفه و اَفکار پوسیده ترک برداشت وقتی که صدایش در کالبد سکوت، دود شد. امشب طاعون بیداری‌ست؛ امشب از منارهٔ درد، خورشید می‌گِرید و ستاره در پِیَش فغان سر می‌دهد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

لیلیت

سطح
2
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ممتاز
May
506
6,934
مدال‌ها
3
کدام آفتاب این چنین عریان‌تان کرده که تقدیر، چنگ شیون می‌نوازد؟
نمی‌دانی چه وسعتی دارد وقتی در ظلمت‌سرا، آوازهٔ بی‌چارگی‌ات چکیده می‌‌شود، طبلِ رسوایی‌ات زده می‌شود.
دلتنگی در این بروهت برای یک انسان، جایزالخطاست؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

لیلیت

سطح
2
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ممتاز
May
506
6,934
مدال‌ها
3
چه آسان در این تیرگی ظلمت‌سرا خاموش گشتی، وقتی که نفس‌های شب بر عمقِ تنت همانندِ درد تازیانه‌ خوردند.
طعمِ حیات را در وجودِ بی‌ثمرت، همانند آوایی نامربوط خفه کردی و نفیره رهایی را در ازدحام مرگ تنفس کردی.
 
آخرین ویرایش:
بالا پایین