فایل شده ● فردای بی‌تو اثر زری ●

[itszari.]

فردای بی‌تو، همانند یک لبخند پر از بغض قوی‌ام.
اما حقیقت را نمی‌توانم تغییر دهم. نمی‌توانم اشک‌هایم را پاک‌ کنم. نمی‌توانم قلبت را صاف کنم. نمی‌توانم انسانیت را به تو یاد دهم. دیگر خیلی چیزها شدنی نیست. مثل بودن تو در زندگی من. مثل کنار نیامدن من با فردای بی‌تو.

 

[itszari.]

لبخند زدم که کَس نداند درد من، وگرنه مگر دیوانه بودم که بر غم نبودت قهقهه‌ای مستانه سر دهم؟
من لبخند زدم تا دردهایم را از چشم همگان پنهان کنم. آرزویم این است که روزی از چشمانم دردهایم را بفهمی. من پس از نبود تو متوجه شدم که همه‌چیز دروغ است. من با کارهایت، هرروز ذره‌ذره نابود و همانند آب ته‌نشین شدم. اما لبخند، بر لب نشاندم تا همگان بگویند این لبخندها دروغ است.

 

[itszari.]

فردای بی‌تو آن روزی‌ست که لانه‌ای که در قلبت ساخته‌ام ویران می‌شود. ویرانه‌ای که با غم همراه است. غمی که رد آن هرگز از روی سی*ن*ه‌ی چالاک من پاک نمی‌شود.