فایل شده ● قاصدک‌ اثر فاطمه ●

[-پریزاد-]

---

•به نام خدا•

---

عنوان: قاصدک
نویسنده: فاطمه سلمانی
ژانر: عاشقانه
ناظر: @ام کا اچ p.r
ویراستار: @Mahi.otred
کپیست: @Hilda;
خلاصه: کمی برایم، از عشق بگو.
بگو که؛ تلخ نیست، بنشین و زمزمه‌وار بگو عشق چیزی جز احساس زیبایی نیست.
بگو که؛ عشق احساسی پاک و خالص از دوست داشتن است... .

---

 

[DLNZ]

عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.
حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد بدهید:
[درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[اعلام پایان - دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]​

 

[-پریزاد-]

قاصدک‌ها برایم خبر‌هایت‌را از آن پس کوچه‌ها آوردند، همان کوچه‌هایی که؛ نگاهم به نگاهت برخورد.
به یاد می‌آوری که؛ در همان نگاه اول‌ غرق در نگاهت شدم؟

 

[-پریزاد-]

به یاد می‌آوری که؛ لبخند بر لبانم تازه شد؟
همیشه برایم همین‌گونه بود به وقت تو! وقت تو مرا از کارهایم کسل می‌کند... .
قاصدک‌ها در هوایند پس وقت توست.

 

[-پریزاد-]

همیشه همین‌گونه بود، که تو را از آن پشت به دیوار‌های کوچه نظاره کنم... .
آن‌قدر که؛ خودتت مرا ببینی و من پا به فرار بگذارم از شادی و شوق... .

 

[-پریزاد-]

دیدنت مرا یک فرد ناشناس می‌کند... .
گویی در خوی یک فرشته ظاهر می‌شوم در وقت تو... .
نمی‌دانی که؛ دیدنت مرا یک حال دیگر می‌کند.

 

[-پریزاد-]

ساقه‌ی قاصدک‌ها را گرفته‌ام در هوای عشق تو همانند پری سبک نفس می‌کشم و پرواز می‌کنم، در هوایت‌که نفس من است... .
پروازی‌که؛ مرا به آرزوهای رنگین‌کمانی‌ام می‌رساند.

 

[-پریزاد-]

قاصدک‌ها را رها کن... .
رنگ عشقمان‌ را نظاره کن، که میان همه‌ی رنگ‌هایِ جهان درخشان‌ترین پدیده‌ی ما دوتا است... .
رنگی‌ از احساس دوست داشتن خالص؛ که مهم‌ترین نکته زندگی‌مان است.

 

[-پریزاد-]

دوست داشتنت اگر در بقایِ قلب من نباشد، من هم وجودی نخواهم داشت.
اگر‌ چه این یک چیز محال است، که شاید تو فقط در خواب‌هایت ببینی، که رهایت کنم... .

 

[-پریزاد-]

در رُوی بار جوب آب کوچه‌ها قایق کاغذی‌ام را به تو رساندم.
نوشتم‌ در آن گویی ‌از خود و احساسم... .
نوشتم از دیدار‌هایم؛ که لحظه به لحظه دنبالت گشتم... .