دلنوشته تکمیل شده ● مستانه‌ی مهاجر اثر مهسا ●

[ALVIN]

کدام خلقتی که ظلم روانه‌‌ی اوست.
تا کی افسوس؟ تا کی ناله؟
می‌خواهم بلند شوم اما پاهایم ناندارند.
دستانم یاری‌ام نمی‌شوند.
انتظار چه داری؟
ای الله مگر من بنده‌ات نیستم.
چرا باید درد بکشم.

 

[ALVIN]

برای چه از قفسه سی*ن*ه درد بکشم؟
چرا برای نبودت هروز باید بمیرم.
این کدام عدالتی‌ است؟
ای کاش عدالتی به نام عشق بر پا بود.
وقتی شیرین به فرهاد نرسید.
چه‌طور من به تو برسم؟

 

[ALVIN]

این‌ها همه خواب و خیال‌های الکی‌ست.
این زبان ریزی‌ها همه آرزو بودند.
تو رفتی و رویاهایم هم با تو رفتند.
زیبا رو طنین‌آور این مرد بی‌پناه بعد تو چه کند؟
نظامی بشود یا شاعر؟
کدام حرفه را بگیرد.
حرفه اشک یا حرفه دل‌باختن.

 

[ALVIN]

اما همه‌ی این‌ها زود بود.
رفتنت، دوری‌ات‌، نبودت.
ای خجسته‌ی روزگار من خسته را چرا تنها گذاشتی؟
به کدام خدا روی بیاورم؟
خدایی که تو را بهم داد؟ یا خدایی که تو را ازم گرفت؟

 

[ALVIN]

خاطراتت زود گذر است.
هنوز من را به یاد داری؟
من که بودم تو که بودی؟
روزهای پاییزی را به یاد داری؟
وقتی برگ‌ها خشک می‌شدند چه؟
روزهایی که روی سنگ پا می‌گذاشتم چه؟

 

[ALVIN]

می‌دانی چه می‌گفتی؟
سنگ نعمت خداست و ما هم بنده پا روی دلم بگذار اما روی سنگ نه.
روی سنگ پا نگذاشتم.
اما تو روی قلبم آهکی ریختی که هر چه زودتر زمان می‌گذرد بیش‌تر آتیش می‌گیرد.
ای یار بی‌قید.
اصلاً به یادم بودی یا هستی؟

 

[ALVIN]

اصلاً نمی‌گویی این فرهاد چه می‌خورد؟
نمی‌گویی بدون من چه‌طور زندگی می‌کند؟
ان‌قدر از من بدت می‌آید؟
چه کردم که تاوانش رفتن توست؟
ای رسوای دلم.
دوری بس است.

 

[ALVIN]

ای خالق، ای آفریننده.
مرا می‌بینی؟
صدایم را می‌شنوی؟
پس چرا جوانیم را سیاه کردی.
چرا قصرم را زندانی کردی که جان دارم فراموش نکنم.
از من خسته شدی؟
من هم از این روزگار خسته شدم.
چرا مرا به پیش معشوقم نمی‌بری؟

 

[ALVIN]

چرا مرا به جای او نبردی؟
مگر او جز دعا کردن تو چه کاری انجام می‌داد؟
جز اینکه الله بزرگ است در زبان چه کلمه‌ای آورد؟
من که آزارم و کفر من را چرا نمی‌بری؟
به این خاکت قسم زندگی برایم معنایی ندارد؟
زنده ماندم چون خدایی دارم.

 

[ALVIN]

اما، دست من به این دنیا کوتاه‌ است.
رخسارم ز گریه چیزی نشان نمی‌دهد.
این دو سال به قدر بیست سال پیر شدم.
صبر کردم که چنان صبر ایوب نصیبم شد.
اما چه شد؟
داستانم به پایان رسید.
قلبم آرامش پیدا کرد؟