- Feb
- 5,841
- 8,888
- مدالها
- 5
منی اینجا مینشیند به امید آمدنت؛ و گریههای شبانهاش رودی میشود پر خون با دلی تکهتکه و زخمی که جای خالی نبودنت هر صباح غبار میشود و بر روی زخم خوردهاش مینشیند.
سیلی که میخورم از نداشتنت دردش تا مغز استخوانم میرود و راه برگشت را غم از دست دادنت سد میکند.
من اینجا با همین دل و همین تن خسته و همین زندگی مرده به انتظار آمدنت میمانم مهشیدم چون تو تا ابد مهشید منی!
سیلی که میخورم از نداشتنت دردش تا مغز استخوانم میرود و راه برگشت را غم از دست دادنت سد میکند.
من اینجا با همین دل و همین تن خسته و همین زندگی مرده به انتظار آمدنت میمانم مهشیدم چون تو تا ابد مهشید منی!