جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده ● می‌خواهم بگویم اثر ام کا اچ p.r ●

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات توسط ام کا اچ p.r با نام ● می‌خواهم بگویم اثر ام کا اچ p.r ● ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,172 بازدید, 32 پاسخ و 22 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات
نام موضوع ● می‌خواهم بگویم اثر ام کا اچ p.r ●
نویسنده موضوع ام کا اچ p.r
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ام کا اچ p.r
موضوع نویسنده

ام کا اچ p.r

سطح
5
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
شاعر انجمن
کاربر ممتاز
Jun
2,607
15,585
مدال‌ها
6
گاهی آن‌قدر روزها بد می‌گذرد که دوست داری هیچ وقت تمام نشود و تو تا ابد در آن قاب رنگانگ باقی بمانی، قابی که، یادآور تمام خوشی‌های توست. اما؛ گاهی آن‌قدر کنترل اوضاع از دستت خارج می‌شود و ناتوان و عصبی می‌شوی که بعد از سال‌ها هم اگر دوباره یاد آن روزها بیفتی هیچ وقت دوست نداری به آن روزها برگردی! ولی می‌دانی این روزها نیستند که خوب یا بد هستن، این شرایط زندگی ماست که این روزها را برای ما این‌گونه رقم می‌زند. شاید زمانی که ما در بدترین لحظات عمرمان به سر می‌بریم کسی دیگر در خوشی‌ها غرق باشد! پس به‌ جای لعن و نفرین روزگار، بیا بپذیریم که این زندگی ماست که این‌گونه است و یادت باشد که از تمام اتفاق‌های خوب و بد فقط قابی از خاطرات باقی می‌ماند.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ام کا اچ p.r

سطح
5
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
شاعر انجمن
کاربر ممتاز
Jun
2,607
15,585
مدال‌ها
6
برای تو برای کسی که، با سختی‌های روزگار هم‌چون جنگجویی شمشیر به دست جنگید و از آرزوهایش دفاع کرد شاید گاهی ناامید شد و شمشیر برنده‌ی تلاش از دستش افتاد ولی همین‌که یاد آرزوهای بلند بالایش افتاد دوباره بلند شد و تلاش کرد به امید رسیدن به موفقیت.


برای همه‌ی کسانی که تسلیم سختی های روزگار نمی‌شوند. :)
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا پایین