جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده ● نیکوتین اثر زری ●

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته کتاب توسط itszari. با نام ● نیکوتین اثر زری ● ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 697 بازدید, 20 پاسخ و 7 بار واکنش داشته است
نام دسته کتاب
نام موضوع ● نیکوتین اثر زری ●
نویسنده موضوع itszari.
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط itszari.
موضوع نویسنده

itszari.

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Oct
6,750
32,314
مدال‌ها
7
آن زن کارش تنها سیرک بود
در شرایطی قرار داشت که بر روی یک نخ مو قدم بر می‌داشت
هر لحظه ممکن است سقوط کند
ناامید و کور شود
او دوست دارد در شرایطی قرار داشته باشد که اگر سقوط نکرد همگان برای او کف بزنند!
 
موضوع نویسنده

itszari.

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Oct
6,750
32,314
مدال‌ها
7
تو همانند آوازی دل‌نشین پیش از طلوع خورشید
که سر بر روی کوه‌ها بگذارد
و اشعه‌های ریز و درشتش را بر دل کوه‌ها بیفکند.
تو همانند قطره‌های باران غریب و پاکی
تو را همانند سعادت غمناکی بر روی قلبم می‌فشرم
 
موضوع نویسنده

itszari.

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Oct
6,750
32,314
مدال‌ها
7
من پروانه‌ی رویای باغ تو بودم
تو شهسوار رویاهای من بودی که امیدم در دستان تو خلاصه می‌شد.
من می‌خواستم تو را در قلبم محبوست کنم
تو مرا در کاخ توقعاتت همانند پرنده‌ حبس‌ کردی
می‌شد که ما بر روی دیوارهایی که نوشتن بر روی آن ناممکن است ناممان را عاشقانه حکاکی کنیم!
 
موضوع نویسنده

itszari.

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Oct
6,750
32,314
مدال‌ها
7
من آن شاعر سر به زیری‌ هستم
که نام تو را در تمام نوشته‌هایم به کار می‌برم
برخلاف منجم‌هایی که سر به هوایند و اندکی مرا و عشقی که در قلبم ریشه می‌دواند را درک نمی‌کنند.
من آن شاعری هستم
که بخواهم دردهایم را بنویسم، کلمات در برابر دردهایم حقیرند.
 
موضوع نویسنده

itszari.

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Oct
6,750
32,314
مدال‌ها
7
در مزرعه‌های زاغ چشمان تو تمام خشخاش‌ها بوی باران بهاری می‌دهند.
همان‌قدر پر طراوت... همان‌قدر خوشبو... همان‌قدر دل‌نشین، من به چشمان قهوه‌ای رنگ تو معتادم
من به دستان تو محتاجم. وصال من و تو همانند ماهی و آب است. تو نباشی من خواهم مُرد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

itszari.

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Oct
6,750
32,314
مدال‌ها
7
تیله‌های قهوه‌ای رنگت که روح را از جسم بیرون‌ می‌کشد وجودم را محسور خود کرده است.
احساس می‌کنم بریده‌ام... هم در زمان گذشته و هم زمان حال، صحبت از کَس نیست احساس می‌کنم حالم دگر مثل سابق خوب نیست!
 
موضوع نویسنده

itszari.

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Oct
6,750
32,314
مدال‌ها
7
چشمان نجیب آن زن که آفتاب صداقت در آن موج می‌زند و چند رشته از موهای سپیدش که بازتاب غم است و نرمخند لبانش که وسوسه‌انگیز غمی بی‌پایان می‌باشد. و نگاه او گاه و بی‌گاه صورتش را با سیگار کدر می‌کند. سیاه گیسویش وصال آسمان شب و سکوتش او را آزار می‌داد و او هم هیچ نگفت... او هم سکوت را ترجیح داد. و نرمخند بر روی لبان خشکیده‌اش پژمرد، و روی گونه‌ی گلگونش غبار غمی بی‌پایان جا خوش کرد توان این‌که به او بگوید زندگی‌اش بی‌او جهنم خواهد شد از او رمیده بود که بگوید هیچ بار از او جدا نشده‌ است او از خود و عشقی که در قلبش ریشه می‌دواند جدا شده است این سرنوشتش نبود... سرنوشت او با دستان و نرمخند لبان زیبای معشوقه‌اش رغم خورده بود! او هیچ‌گاه از معشوقه‌اش جدا نشده است او از خود دور شد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

itszari.

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Oct
6,750
32,314
مدال‌ها
7
نیکوتین چشمانت همانند یک مورفین و دوای درد من بود، ای کاش از دو گوی زیبای چشمانت نیفتاده بودم. تو همانند ماه در آسمان نگاهم می‌درخشی و من هرگز‌ تو را فراموش نخواهم کرد.
 
موضوع نویسنده

itszari.

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Oct
6,750
32,314
مدال‌ها
7
این روزها که از کنار هر کسی می‌گذرم احتیاط می‌کنم، زیرا روحیه‌ی من در حال تعویض است. یا باید تو را به فراموشی بسپارم یا بی‌خیال خود شوم.
 
موضوع نویسنده

itszari.

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Oct
6,750
32,314
مدال‌ها
7
دنیا به قدری از دید چشمانم کوچک است که هر کجا پا می‌گذارم، افرادی که از آن‌ها حس تنفر دارم از کنارم گذر می‌کنند، اما به قدری بزرگ است که معشوقه‌ی جان به جان گشته‌ام را نمی‌بینم. دلم می‌خواهد باری دیگر اتفاقی با تو روبه‌رو شوم، زیرا دلم برای نیکوتین چشمانت تنگ شده است. دلم آن دو گوی زیبای چشمانت را می‌خواهد، حتی اگر پس از آن از قعر پرتگاهش بیفتم.
 
بالا پایین