جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده ● ویان اثر آرمینا منظری ●

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات توسط ARMINA با نام ● ویان اثر آرمینا منظری ● ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,149 بازدید, 19 پاسخ و 14 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات
نام موضوع ● ویان اثر آرمینا منظری ●
نویسنده موضوع ARMINA
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ARMINA
موضوع نویسنده

ARMINA

سطح
4
 
منتقد ادبیات
منتقد ادبیات
کاربر ویژه انجمن
Dec
2,460
15,251
مدال‌ها
11
ویانم!
چشمانت را روی هم نهاده، سر به بالین من بگذار و از دل بی‌قرارم بشنو!
بر گیسوانت آرام آرام دست کِشَم؛ انگشتانم در تار تار گیسوانت می‌رقصد؛ نگاهم وجب به وجب انحنای میان گیسوانت را رصد می‌کند؛
الحق و والانصاف خالقت چه ماهرانه تو را خلق و مرا چه شاعرانه در وصفت گرفتار نموده.
ای معبود من، مبادا بگیری ز من معشوق من!
این شبِ مواج میان موهای یار، مرا م*ست و خ*راب کوچه‌های یار کرده! نشود روزی در خماری نبودنش، سَر کنم لنگان لنگان و خ*رابان و پای‌کوبان میان کوچه‌ها!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ARMINA

سطح
4
 
منتقد ادبیات
منتقد ادبیات
کاربر ویژه انجمن
Dec
2,460
15,251
مدال‌ها
11
ویانم!
شدم یعقوب و شدی یوسفِ در چاه!
شدم دیوانه ز دوری‌ات، شدی دورتر ز من ای یار
حیرانم از نبودنت، بیچاره‌ام از ندیدنت، دیوانه‌ام از دوری‌ات!
زمان ندارد، هر شامگاه و سحرگاه، هر طلوع و غروب، آغوش و تنت را از راه دور می‌کنم بو!
هِیهات از تنهایی‌ات، نشود فاش راز قلبم از تنهایی‌‌ام!
یار برگرد به من، مشو دور ز من، مرو دیار غربت آن‌ هم بدون من.
همین کنج قلبم، خانه و کاشانه توست، برگرد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ARMINA

سطح
4
 
منتقد ادبیات
منتقد ادبیات
کاربر ویژه انجمن
Dec
2,460
15,251
مدال‌ها
11
ویانم!
با جان دل بشنین به کنج قلبم تا درد و دل بگویم برایت.
پذیرا می‌شوم اکنون تا صبح، بر لب آرم این سخن که عشق تویی، تو!
دوست دارمت!
مثل گُلی که نور را!
مثل طفلی که مادر را!
مثل تشنه‌ای که آب را!
مثل کوری که راه را!
مثل بنده‌ای که معبود را!
مثل منی که تو را!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ARMINA

سطح
4
 
منتقد ادبیات
منتقد ادبیات
کاربر ویژه انجمن
Dec
2,460
15,251
مدال‌ها
11
ویانم!
گرفتار شدم، گرفتار افکارِ بی‌خود خویش.
ترسم این است بروی، تنهایم کنی، در خاموشی و خلوت بروی!
نکند که رَوی، دلم نشیند به سوگ و عذای تو!
نکند که روی، شود فراموش آن سپید روی تو!
نکند که روی، شوم یک عمر سیه پوش تو!
نکند که روی، که اگر روی شوم سرگشته و حیران تو!
کاش خواب باشد و من آن وقت است که می‌شوم یک عمر غلام و نوکر تو!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ARMINA

سطح
4
 
منتقد ادبیات
منتقد ادبیات
کاربر ویژه انجمن
Dec
2,460
15,251
مدال‌ها
11
ویانم!

بیا و آگاه باش و به‌گوش باش و به‌هوش باش.

دیدی همه رفتند از این محفل و جمع
نکنی قصد و گمان رفتن از کنار من
گر بخندی، بهارم.
گر بمانی،سرفرازم!
گر دل بدهی، عاشقم!
اما در دل گر فقان کنی، دیگر نه بهارم، نه سرفرازم، نه عاشقم، بلکه یک تنها اما نحیف و ناتوانم!
نباشد که هنرت چیزی جز دلبری باشد!
نباشد که هنرت با پنبه سر بریدن باشد!
بمان و عاشقی کن، زمستانِ سرد و خشکم را بهاری کن!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ARMINA

سطح
4
 
منتقد ادبیات
منتقد ادبیات
کاربر ویژه انجمن
Dec
2,460
15,251
مدال‌ها
11
ویانم!
خود بگو چگونه کنم ستایشت، چگونه تورا بپرستمت؟!
دانستی در من، یک عالم تاریکی نهفته است.
دانستی در من، یک عالم غم و اندوه خفته است؛ اما مرهم شدی بر روی زخمم؛ شدی ماهی میان عالمِ تاریکم!
شدی شوری میان عالمِ اندوهم!
منِ نوعی شدم وابسته‌ی محبتِ تو، شدم دلبسته‌ی عطوفت تو!
اما می‌دانم که می‌دانی شدی عمر وجود و همه هستی من!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ARMINA

سطح
4
 
منتقد ادبیات
منتقد ادبیات
کاربر ویژه انجمن
Dec
2,460
15,251
مدال‌ها
11
ویانم!
ای دلبرم، ای صنما، ای معشوقم، ای رعنا.
ای که به عشقت شدم گرفتار، ای که ندارم بجز تو دگر یار.
کِشَم منت یارم را که تو باشی!
نرود خار در پای دلبرم که تو باشی!
مشو دلخور ز منِ ناچیز و کم عقل!
شدم حیران، شدم نادان، شدم بدبخت.
ببخش دیگر مرا کردم تمنا من!
مرا عفو کن دگر، ای که لبت حلوای قند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ARMINA

سطح
4
 
منتقد ادبیات
منتقد ادبیات
کاربر ویژه انجمن
Dec
2,460
15,251
مدال‌ها
11
ویانم!
چه گویم که پای رفتنت را سست کند.
چه گویم که امید رفتنت را ناامید کند.
گر بروی دیگر خبری از من نیست.
می‌روم یک نیمه شب، آن هم خیالی بیش نیست.
دست و پایت را نبسته‌ام؛ مگر طاقت می‌آورد دلم!
راه باز است و بس جاده هم دراز؛
تو نشنیده بگیر ز من نرو بمان شب مال ماست.
گر بمانی می‌شوی پایانِ من.
پس بمان می‌ریزم به پایت عشق را جانانِ من!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ARMINA

سطح
4
 
منتقد ادبیات
منتقد ادبیات
کاربر ویژه انجمن
Dec
2,460
15,251
مدال‌ها
11
ویانم!
دلت می‌خواهد کمی عشق ب*ازی کنیم؟!
از میان این همه دشواری، ذره‌ای دوری کنیم؟!
مشتاقم تو را در بغل بگیرمت!
بوسه‌ای آرام، لبانت را من مهمان کنم؛
دستانم دربه‌در دنبال پیچ و تاب بدنت!
کمی، فقط کمی پیشانی‌ات پیشانی‌ام را لمس کند.
به دور گردنم گره زنی دستانِ لطیفت را!
کُنَم آرام در دستت حلقه الماس سپیدت را.
رو کنم سمت خدا گویم که دَمَت گرم!
رساندی عشق را این‌گونه حاجاتم شدند حل!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ARMINA

سطح
4
 
منتقد ادبیات
منتقد ادبیات
کاربر ویژه انجمن
Dec
2,460
15,251
مدال‌ها
11
ویانم!
آخ ویانم بشنو که رسید وقت وصال.
بشنو و بنگر که شد وقت فرار؛
شدیم عاشق، شدیم مجنون، شدیم لیلی.
شدیم م*ست و دیوانه و حیران؛
رسیدن به یار و دلدار چه قشنگ است!
چه زیباتر اگر معشوق،دلش تنگ است؛
زدیم پیوندی عاشقانه به سان خسرو و شیرین!
دیدیم رنگ عشق را بسی چه خوش‌رنگ است!

پایان.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا پایین