جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده ● کارسانک‌ِ تباین‌ها اثر فاطمه‌سلمانی ●

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات توسط -پریزاد- با نام ● کارسانک‌ِ تباین‌ها اثر فاطمه‌سلمانی ● ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,104 بازدید, 21 پاسخ و 13 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات
نام موضوع ● کارسانک‌ِ تباین‌ها اثر فاطمه‌سلمانی ●
نویسنده موضوع -پریزاد-
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط -پریزاد-
موضوع نویسنده

-پریزاد-

سطح
6
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
3,815
13,274
مدال‌ها
12
Negar_1711471320660.png
عنوان: کارسانک‌ِ تباین‌ها
ژانر: تراژدی، اجتماعی
نویسنده: فاطمه‌سلمانی
ویراستار: @سپید
ناظر: @الههِ ماه؛
‌‌کپیست: @Tifani

خلاصه: کارسانک‌ِ تباین‌ها‌ی قلبم دیگر آغشته به درد شده‌اند، آنقدر لبریز از نوشته‌شده‌اند که می‌خواهند بگویند از تباین‌هایی که دیده‌‌اند؛ از تباین‌هایی‌که میان پدر‌هایمان‌دیده‌اند، همان تباین‌هایی که برای‌ شما حکم نوازش دستان پدر را دارد و برای من آن‌ نوازش، پوستی کبود از همان نوازش‌هایی که حکم کتک را دارد است.

*معنی عنوان: صندوقچه‌ تفاوت ها
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
3,428
13,043
مدال‌ها
17

1683008322482 (1).png

عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.
حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست تگ بدهید:
[درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[اعلام پایان - دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]
 
موضوع نویسنده

-پریزاد-

سطح
6
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
3,815
13,274
مدال‌ها
12
در زمانی که شما روی تخت گرم و نرمتان، در حال ديدن خواب‌های شیرین کودکی‌تان بودید، کودک درون من در گوشه‌ای از اتاق در خود مچاله شده بود و هوای سرد اتاق آزارش می‌داد!
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

-پریزاد-

سطح
6
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
3,815
13,274
مدال‌ها
12
می‌دانید چرا؟ موضوعش تباین بین‌ پدرها بود!
پدرهای شما می‌کوشیدند تا شما را در آرامی و رفاه بزرگ کنند و پدر من گاه بی‌گاه در گوشه‌ای از خانه مانند خان‌زاده‌هایی اخمو و زورگو و پادشاهانی تاج به سر، بر روی تخت نشسته بر من حکومت می‌کرد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

-پریزاد-

سطح
6
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
3,815
13,274
مدال‌ها
12
حکومتش هم با همه فرق می‌کرد، نه مانند پدر برایم بود و نه مانند یک دوست و یا یک غریبه!
این حکومت‌ها و تعصباتش موهای مادرم را سپید کرد و کودکی برادرهایم را به پیری تبدیل کرد و من را از هرگونه آرزوی بلند مرتبه‌ای پایین کشید.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

-پریزاد-

سطح
6
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
3,815
13,274
مدال‌ها
12
چنان محکم گیسوانم را کشید که به زمین خوردم و نعره زنان در گوش‌هایم حکمش را اعلام کرد. آن‌که دختر حق آرزوهای بی‌جا را ندارد، حق نافرمانی ندارد، حق اعتراض ندارد..‌‌. . تلخ بود، آن هم برای دختری که در آغوش مادرش فقط مهر و محبت دیده بود حالا این‌طور آنی این همه ظلم در حقش شده بود.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

-پریزاد-

سطح
6
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
3,815
13,274
مدال‌ها
12
دلگیر از آن حکم، از خانه‌ای که با خانه مردگان تباینی نداشت خارج شدم، در پس کوچه‌ها با قدم‌هایی بی‌جان زندگی خود را رقم می‌زدم و چنان به حال خود گریه می‌کردم که دل سنگ هم برایم آب می‌شد.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

-پریزاد-

سطح
6
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
3,815
13,274
مدال‌ها
12
در تقاطع گریه و دیوانگی در پس کوچه‌های غمم، حکمی جدید اعلام شد! حکمی که در سخن به سخن‌هایی نسنجیده و تراژدی نوشته و تصویب شده بود. حکمی که دیگر نباید گريست، باید محکم و استوار همچو کوهی بی‌غم در مقابل وزش‌های تندباد ساکت بمانید و آغوش سنگی‌تان را به روی هر دردِ ناخوشایندی باز نگه‌دارید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

-پریزاد-

سطح
6
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
3,815
13,274
مدال‌ها
12
وزش تندباد معنای حکم‌های بی‌وقت گاه خودش بود! بی‌شک و تردید حرف‌هایش را می‌زد و به گمان خودش که گویا حق و صحیح‌ترین حرف‌ها را زده است، سپس با صدای بلند قهقه می‌زد. قهقه‌هایش بوی حقارت و دیوانگی را می‌داد. او ما را حقیرترین می‌دانست، اما لحظه‌ای نمی‌اندیشید که با اعمال نامناسب خودش، خود را تحت تحقیر و تمسخر قرار می‌دهد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

-پریزاد-

سطح
6
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
3,815
13,274
مدال‌ها
12
آخر او هیچ شباهتی با پدرهای دیگران نداشت، پر از تباین‌هایی بود که هیچ پدری آن‌ها را نداشت. تا می‌آمدم خود را کمی گیج کنم و بگویم به هر حال او یک پدر است، افکارم شروع به منفی سازی می‌کرد. حق هم داشت تمام تصوراتش از صحنه‌های دلخراش و تراژدی بود و حق آن افکار ناخوشایند را داشت که از آن رویای‌های شیرینم بترسد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا پایین