-pariya-
سطح
6
[ مدیر ارشد بخش علوم و فناوری ]
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
مترجم ارشد انجمن
آموزگار انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
- Jul
- 26,731
- 55,927
- مدالها
- 11
Literal definition: bomb
Meaning: the bomb, amazing
معنی تحتاللفظی: بمب
معنی مفهومی: فوقالعاده، بیست، توپ
شما میتوانید چیزی را با «فوقالعاده» توصیف کنید، ولی اگر کسی از مرز انتظارات شما رد میشود و شما را حیرتزده میکند، به جای آن میتوانید از « бомба» استفاده کنید.
Этот ресторан просто бомба! (This restaurant is the bomb!)
این رستوران بیست است!
Я встретил такую женщину, просто бомба! (I met a woman, she’s just the bomb!)
من زنی را دیدم که فوقالعاده بود!
Meaning: the bomb, amazing
معنی تحتاللفظی: بمب
معنی مفهومی: فوقالعاده، بیست، توپ
شما میتوانید چیزی را با «فوقالعاده» توصیف کنید، ولی اگر کسی از مرز انتظارات شما رد میشود و شما را حیرتزده میکند، به جای آن میتوانید از « бомба» استفاده کنید.
Этот ресторан просто бомба! (This restaurant is the bomb!)
این رستوران بیست است!
Я встретил такую женщину, просто бомба! (I met a woman, she’s just the bomb!)
من زنی را دیدم که فوقالعاده بود!