- Mar
- 3,433
- 12,584
- مدالها
- 6
" داشتیم تسلیم می شدیم و می خواستیم به خانه برگردیم که کسی دختر را از روی پل پایین انداخت."
- جان دی مک دونالد، تیره تر از کهربا
از طرف دیگر، فضای زیادی برای کارهای مختلف وجود دارد. دین کونتز از این توصیه قدیمی پیروی می کند و با ایجاد تقابل بین جزئیات بی اهمیت و خشونت ناگهانی، داستان را به طرز تکان دهنده ای آغاز می کند:
"سه شنبه روزی خوب در کالیفرنیا بود، آفتابی و نوید دهنده، تا زمانی که هری لیون مجبور شد هنگام ناهار به کسی شلیک کند."
- دین کوونتز، اشک اژدها
- جان دی مک دونالد، تیره تر از کهربا
از طرف دیگر، فضای زیادی برای کارهای مختلف وجود دارد. دین کونتز از این توصیه قدیمی پیروی می کند و با ایجاد تقابل بین جزئیات بی اهمیت و خشونت ناگهانی، داستان را به طرز تکان دهنده ای آغاز می کند:
"سه شنبه روزی خوب در کالیفرنیا بود، آفتابی و نوید دهنده، تا زمانی که هری لیون مجبور شد هنگام ناهار به کسی شلیک کند."
- دین کوونتز، اشک اژدها