- Jun
- 309
- 152
- مدالها
- 2
"خلبان ها یه کدی دارن به نام 7600 ؛ مال وقتیه که دیگه نمیشه چیزی گفت ،
معنیش اینه : برج مراقبت من نمیتونم حرف بزنم ولی تو حواست باشه راهنماییم کن...
منم می خوام برج مراقبت تو باشم ! "
حرف هایی را به زبون می آورد که خاص بود و عجیب ؛ مانند خودش...
مثل اولین هدیه اش...یک سنگ !
می گفت :
" وقتی یه پنگوئن از یه پنگوئن دیگه خوشش میاد کل ساحل رو میگرده و قشنگرتین سنگ رو انتخاب میکنه و اون رو واسه اون طرف میربه.
اگر از سنگ خوشش اومد و قبول کرد دوست هم میشن ولی اگر قبول نکرد ، پنگوئن اول احساس میکنه سنگی که پیدا کرده اصلا قشنگ نبوده و اونوقت اونو میربه زیر آب و لای مرجان ها میندازه تا دیگه هیچ پنگوئنی اشتباه اونو تکرار نکنه و نا امید نشه!
سنگی که برات فرستادم یه لبخند ابدی داشت ؛ دوستش داشتی؟ "
همینقدر عجیب و خالص !
مثل القاب عجیبش...رز سفید !
" تو یه رز سفیدی! "
" همه رزای قرمز رو دوست دارن و...و افراد کمی هستند که به رزای سفید اهمیت میدن چون...چون به اندازه کافی محبوب نیستند! اونا زیبان...ظریفند...با ارزشن...ولی مدام آسیب میبینن ، چون مردم ازشون برای تزئین اوقاتشون استفاده می کنن. اونا رو پر پر میکنن و روی میز میزارن ، بی توجه به احساساتشون! تو هم همین طور...اونا کم کم گلربگ های وجودت رو می چینن اما بزار من متفاوت باشم ، بزار ریشه ی گلت رو درون قلبم بکارم و بهت فرصت رشد بدم ؛ اگه بهم اجازه بدی ، تک تک گلربگ هات رو بر میگردونم! قول میدم! "
مثل دلداری دادن هایش...متاسف !
" متاسفم !
بابت تمام باران هایی که ندیدی متاسفم!...قول میدم هر موقع که باران آمد بیدارت کنم!
بابت تمام دوست های نامردت متاسفم...قول میدم خودم بهترین دوستت بشم!
بابت تمام صدمه هایی که دیدی متاسفم...اگه بهم اجازه بدی حاضرم روی تک تک زخم هات چسب زخم بزنم!
بابت تمام جایزه هایی که نداشتی متاسفم...قول میدم چیزای موندگاری رو بهت هدیه بدم!
بابت همه اون بچه های احمق متاسفم...هر وقت بخوای من حاضرم تا بغلت کنم !
اون آهنگی که برای هیشکی نخوندی رو برام بخون...
اون رازی که به هیشکی نگفتی رو بهم بگو...
مهم نیست چه کاری باشه...هر کاری که حالت رو خوب میکنه انجامش بده!
من تا ابد پیشت هستم ! "
و اوست 7600 من ! کسی که برایم جان میدهد و برایش جان میدهم !
معنیش اینه : برج مراقبت من نمیتونم حرف بزنم ولی تو حواست باشه راهنماییم کن...
منم می خوام برج مراقبت تو باشم ! "
حرف هایی را به زبون می آورد که خاص بود و عجیب ؛ مانند خودش...
مثل اولین هدیه اش...یک سنگ !
می گفت :
" وقتی یه پنگوئن از یه پنگوئن دیگه خوشش میاد کل ساحل رو میگرده و قشنگرتین سنگ رو انتخاب میکنه و اون رو واسه اون طرف میربه.
اگر از سنگ خوشش اومد و قبول کرد دوست هم میشن ولی اگر قبول نکرد ، پنگوئن اول احساس میکنه سنگی که پیدا کرده اصلا قشنگ نبوده و اونوقت اونو میربه زیر آب و لای مرجان ها میندازه تا دیگه هیچ پنگوئنی اشتباه اونو تکرار نکنه و نا امید نشه!
سنگی که برات فرستادم یه لبخند ابدی داشت ؛ دوستش داشتی؟ "
همینقدر عجیب و خالص !
مثل القاب عجیبش...رز سفید !
" تو یه رز سفیدی! "
" همه رزای قرمز رو دوست دارن و...و افراد کمی هستند که به رزای سفید اهمیت میدن چون...چون به اندازه کافی محبوب نیستند! اونا زیبان...ظریفند...با ارزشن...ولی مدام آسیب میبینن ، چون مردم ازشون برای تزئین اوقاتشون استفاده می کنن. اونا رو پر پر میکنن و روی میز میزارن ، بی توجه به احساساتشون! تو هم همین طور...اونا کم کم گلربگ های وجودت رو می چینن اما بزار من متفاوت باشم ، بزار ریشه ی گلت رو درون قلبم بکارم و بهت فرصت رشد بدم ؛ اگه بهم اجازه بدی ، تک تک گلربگ هات رو بر میگردونم! قول میدم! "
مثل دلداری دادن هایش...متاسف !
" متاسفم !
بابت تمام باران هایی که ندیدی متاسفم!...قول میدم هر موقع که باران آمد بیدارت کنم!
بابت تمام دوست های نامردت متاسفم...قول میدم خودم بهترین دوستت بشم!
بابت تمام صدمه هایی که دیدی متاسفم...اگه بهم اجازه بدی حاضرم روی تک تک زخم هات چسب زخم بزنم!
بابت تمام جایزه هایی که نداشتی متاسفم...قول میدم چیزای موندگاری رو بهت هدیه بدم!
بابت همه اون بچه های احمق متاسفم...هر وقت بخوای من حاضرم تا بغلت کنم !
اون آهنگی که برای هیشکی نخوندی رو برام بخون...
اون رازی که به هیشکی نگفتی رو بهم بگو...
مهم نیست چه کاری باشه...هر کاری که حالت رو خوب میکنه انجامش بده!
من تا ابد پیشت هستم ! "
و اوست 7600 من ! کسی که برایم جان میدهد و برایش جان میدهم !