پسرلی راغی ونی شنی شوی
زما ناشاد زرگوتی واوری اوروینه
بهار آمد در ختان همه سبز شدند
این دل ناشاد من است که تاهنوز برف می بارد
په اوسبلو می آسمان شین کر
زکه می بند کرل په حمل کی بارانونه
به آه خود ابرآسمان را روفتم
درماه فروردین بارندگی را بند کردم
به جنازه می تلوار و کری
ناوخته کیژی د اشنا دیدن ته زمه
به جنازه من عجله کنید
معطلم نکنید به دیدن یار می روم
زما ناشاد زرگوتی واوری اوروینه
بهار آمد در ختان همه سبز شدند
این دل ناشاد من است که تاهنوز برف می بارد
په اوسبلو می آسمان شین کر
زکه می بند کرل په حمل کی بارانونه
به آه خود ابرآسمان را روفتم
درماه فروردین بارندگی را بند کردم
به جنازه می تلوار و کری
ناوخته کیژی د اشنا دیدن ته زمه
به جنازه من عجله کنید
معطلم نکنید به دیدن یار می روم



واکنشها[ی پسندها]: نهـنگـ