جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

نوشته‌های نمایه جدید

حسم میگه مهراب یه گندی بالا میاره
فقط باراد و شیده وای🤩
درود جناب؛
برای رمان عشق علیه السلام
نویسنده حتماً شرایط ادامه دادن رو نداشته یا کلا از ایده خسته شده و فکر کرده ایده‌ی جالبی نیست یا دچار مشکلات نویسندگی شده
و کلی احتمال‌های دیگه
و لطفاً دیگه چیزی رو گزارش نزنید اگر سوالی دارید می‌تونید نمایه‌ی ارشد مربوطه بپرسید
ولی گزارش اشتباه هست و ممکنه دفعات بعدی بن بشید.
پیشاپیش تشکر بابت همکاری شما🙏🏻
س
سید امیر حسینی
این رمان تا چند فصل بعدش در به کانال تو ایتا بارگذاری شد واسه همین گفتم بنده اون کانال رو‌گم کردم واسه همین اینجا گزارش کردم
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: 'elahe
'elahe
'elahe
کانالی که شما میگین کانالِ شخصی نویسنده در اپ‌های دیگه هستش باید نمایه یا خصوصی نویسنده ازشون بپرسین
سلام
وقت خوش دوست عزیز
به انجمن خوش اومدین
Tara Motlagh
Tara Motlagh
برای پارت گذاری داستان خودتون اول باید در تاپیک مربوطه درخواست ناظر کنید
Tara Motlagh
Tara Motlagh
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: saji
1000042958.png
«می‌بینی؟
پرنده‌ها وقتی کوچ می‌کنن، خیلی ساده میرن...
نه سرشونو برمی‌گردونن، نه دنبال رد پاشون می‌گردن.
فقط پر می‌زنن... انگار می‌دونن که جایی برای موندن ندارن.
منم همینطور بودم...
از خونه‌ای رفتم که دیگه برام خونه نبود.
از دلی رفتم که اسمش رو گذاشته بودن فراموشی.
هرچی داشتم، با هر پرواز، یه تیکه‌شو جا گذاشتم.
حالا فقط یه پرنده‌م...
یه پرنده‌ی خسته،
که حتی آسمون هم گم شده براش...
به رنگ کوچ.»
YASNA.B
YASNA.B
«آسمون...
همیشه پر از پرنده‌هایی بود که کوچ می‌کردن.
هر فصل، یه دسته پرنده، رد می‌شدن و توی دل آسمون گم می‌شدن.
هیچکدوم برنمی‌گشتن...
فقط یه رد محو می‌موند و یه آسمون خالی‌تر از قبل.
منم یه روزی توی همین آسمون گم شدم.
دستم رو که دراز کردم، هیچ دستی نبود.
صدام که زدم، هیچکس جواب نداد.
فقط یه باد سرد بود و یه آسمون خالی...
منم کوچ کردم،
بی‌اینکه بدونم کجا باید برم.
بی‌اینکه بدونم، رنگ بال‌هام به رنگ کوچ شده.»
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: BARAN_KH_Z
بالا پایین