- Apr
- 2,183
- 19,431
- مدالها
- 5
هرگز حدیث حاضر غایب شنیدهای؟تا بداند که شب ما به چه سان میگذرد
غم عشقش ده و عشقش ده و بسیارش ده
من در میان جمع و دلم جای دیگر است
با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!هرگز حدیث حاضر غایب شنیدهای؟تا بداند که شب ما به چه سان میگذرد
غم عشقش ده و عشقش ده و بسیارش ده
تا بناگوش تو زد راه دل محزون راهرگز حدیث حاضر غایب شنیدهای؟
من در میان جمع و دلم جای دیگر است
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن استتا بناگوش تو زد راه دل محزون را
هیچ در گوشم از آواز حزین خوشتر نیست
تویی بهانهی آن ابرها که میگریندتا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است؟
یاران دل نکو ره را یک شبه رفتهاندتویی بهانهی آن ابرها که میگریند
بیا که صاف شود این هوای بارانی
دور از تو ستون خانهی غم شدهامیاران دل نکو ره را یک شبه رفتهاند
تا به عظمت و شوق پرواز رسیدهاند
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباددور از تو ستون خانهی غم شدهام
بار غم عالم همه بر دوش من است...
دی در گذر بود و نظری سوی ما نکردتنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نـازکت آزرده گزند مباد
رهرو آن نیست گهی تند و گهی خسته روددی در گذر بود و نظری سوی ما نکرد
بیچاره دل! که هیچ ندید از گذار عمر
در خم زلف تو آن خال سیه دانی چیست؟رهرو آن نیست گهی تند و گهی خسته رود
رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود
ما که پول نداشتیم دماغمان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک