- Apr
- 2,183
- 19,431
- مدالها
- 5
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم استدر خم زلف تو آن خال سیه دانی چیست؟
نقطهی دوده که در حلقهی جیم افتاده است
همواره مرا کوی خرابات مقام است
با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم استدر خم زلف تو آن خال سیه دانی چیست؟
نقطهی دوده که در حلقهی جیم افتاده است
ترسم این قوم که بر دردکشان میخندندتا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است
ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفتترسم این قوم که بر دردکشان میخندند
بر سر کار خرابات کنند ایمان را
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزودای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
اینقدر با بخت خوابآلود من لالا چرا...
تا بوده چشم عاشق در راه یار بودهاز هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار زین بیابان وین راه بینهایت
همه ک.س طالب یارند چه هشیار و چه مسـ*ـتتا بوده چشم عاشق در راه یار بوده
بی آنکه وعده باشد در انتظار بوده
ضمیری
تا طرهی طرارت، زد دست به طراریهمه طالب یارند چه هشیار و چه گیج
همه جا خانه ی یار ست چه مسجد چه کنشت
تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرمتا طرهی طرارت، زد دست به طراری
دست همه بربستی، فریاد زدستانت
من که نخجیر کمندم همه شیران بودندتو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که همی سپرم
من که نخجیر کمندم همه شیران بودند
آهوی چشم تو را دیدم و نخجیر شدم
ما که پول نداشتیم دماغمان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک