مشاعره مشاعره با اشعار شاعران

[DLNZ.]

من که نخجیر کمندم همه شیران بودند
آهوی چشم تو را دیدم و نخجیر شدم

مدامم مسـ*ـت میدارد نسیم جعد گیسویت خرابم میکند هردم فریب چشم جادویت

 

[wolf black]

مدامم گیج میدارد نسیم جعد گیسویت خرابم میکند هردم فریب جادویت

تا کی به تمنای وصال تو یگانه​

اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
بهایی​

 

[DLNZ.]

تا کی به تمنای وصال تو یگانه

اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
بهایی​

همه کارم ز خود کامی به بد نامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفلها

 

[NIRI]

همه کارم ز خود کامی به بد نامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفلها

آدم‌های بهاری.
چه می‌کنید با برگی که خزان دوست بدارد؟
چه می‌کنید با پروانه‌یی که به آب افتد؟

از سر هر انگشت
پروانه‌یی پریده ست.
پروانه‌ی کدام انگشت تشنه بود؟
پروانه‌ی کدام انگشت به آب می‌میرد؟

من بارها اندیشیده‌ام
من خزان و برف را پیاده پیموده‌ام
پیشانی بر پای بهار سوده‌ام
که معیار شما نیست.

 

[ILLUSION]

آدم‌های بهاری.
چه می‌کنید با برگی که خزان دوست بدارد؟
چه می‌کنید با پروانه‌یی که به آب افتد؟

از سر هر انگشت
پروانه‌یی پریده ست.
پروانه‌ی کدام انگشت تشنه بود؟
پروانه‌ی کدام انگشت به آب می‌میرد؟

من بارها اندیشیده‌ام
من خزان و برف را پیاده پیموده‌ام
پیشانی بر پای بهار سوده‌ام
که معیار شما نیست.

تو را دوست دارم ولی رو‌نکردم
فقط شعر گفتم هیاهو نکردم

 

[آیناز]

ملامت گوی عاشق را
چه گوید مردم دانا؟

 

[AMAZING GIRL]

انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت
آنقدر که خالی شده بعد از تو جهانم

​

 

[ILLUSION]

انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت
آنقدر که خالی شده بعد از تو جهانم

​

ما چنان آیینه‌ها بودیم، رو در رو ولی
امشب این آیینه از آن آینه غمگین‌تر است

 

[DELVIN]

ما چنان آیینه‌ها بودیم، رو در رو ولی
امشب این آیینه از آن آینه غمگین‌تر است

تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که همی سپرم

 

[ILLUSION]

تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که همی سپرم

من دهان باز نکردم که نرنجی از من
مثل زخمی که لبش باز به لبخند نشد