- Feb
- 4,146
- 9,138
- مدالها
- 4
با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!✅سلام![]()
تکمیل شده - عاشقی به وقت نقاشی اثر مبینا مغازهای
نام اثر: عاشقی به وقت نقاشی نویسنده: مبینا مغازهای ژانر: درام، عاشقانه ناظر: @MHP خلاصه: یکی بود، یکی نبود. در روزگاری که مردمانش عادت به بد بودن و دل شکستن دارن؛ دختر سادهدل و با محبت ما، غرق در دنیای نقاشیهاست. در یکی از روزهای خوب خدا پسری سنگدل، قلب دخترک قصه رو خرد میکنه و با پا...forum.romanbook.ir
درخواست تگ
✅باسلام درخواست تگ برای رمان ظرف مرا بشکست لیلی رو دارم با تشکر
![]()
در حال تایپ - ظرف مرا بشکست لیلی اثر مانش
نام رمان: ظرف مرا بشکست لیلی نام نویسنده: اسمعیل شیرازی ژانر: تراژدی، عاشقانه، اجتماعی ناظر: @NIRI خلاصه: راوی رمان در اثر بیماری دچار مشکلاتی میگردد؛ که زندگی او را سخت تحت تاثیر خود قرار داده و سرنوشت و زندگی او را دچار دگردیسی و تغییرات میکند. تا اینکه کودکی وارد زندگی او میگردد. باید...forum.romanbook.ir
✅سلام درخواست تگ دارم![]()
نیمه حرفهای - [رمان ژرمژوئیت] اثر« کوثر ولیپور| کاربر انجمن رمان بوک»
عنوان: ژرمژوئیت نویسنده: کوثر ولیپور تگ: نیمهحرفهای سبک نوشته: روایی لحن: ادبی عضو گپ نظارت: S.O.W(1) ژانر: معمایی، جنایی، عاشقانه خلاصه: سودای خونخواهی خفته در خیالاش، ساهر میشود. منجلاب پلیدیها، دست و پایش را چنگ میزند و نجوای مرگ، در گوشاش طنینانداز میشود؛ در باور و اندیشههایش،...forum.romanbook.ir
✅
✅![]()
در حال تایپ - حنیفا اثر یسنا باقری
نام : حنیفا نویسنده : یسنا باقری ژانر : عاشقانه، جنایی ناظر: @"شیطان مغرور" خلاصه : دخترک به ردپای شخصیت های دست نوشته نگاه میکرد. «واگن، قتل، قطار، سرطان، آلبینیسم، مرگ، زندگی.» به خط هایی نگاه میکرد که به هم متصل میشدند و بند بند قصه را ایجاد میکردند. قصه ای که تمامی نداشت، قطاری که...forum.romanbook.ir
سلام و نور
درخواست تگ داشتم
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت نویسنده محترم
ما که پول نداشتیم دماغامان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک