- Jun
- 13,760
- 32,218
- مدالها
- 10
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکردمن دهان باز نکردم که نرنجی از من
مثل زخمی که لبش باز به لبخند نشد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد
با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکردمن دهان باز نکردم که نرنجی از من
مثل زخمی که لبش باز به لبخند نشد
تا کجای قصه باید ز دلتنگی نوشت تا کجا بازیچه بودن توی دست سرنوشتتو ای ساقی بیا که اندر غم من
چونان شکوفه ای در اوج بهار
رسم مگر این نبود که گر آتشم زنیتا کجای قصه باید ز دلتنگی نوشت تا کجا بازیچه بودن توی دست سرنوشت
تا به کی با ضربه های درد باید رام شد
یا با گریه های بی قرار ارام شد
بهر دیدار محبت تا به کی در انتظار.
خسته از این زندگی با گریه های بی قرار
دل دو نیم شده و دلبر به ملامت برخاسترسم مگر این نبود که گر آتشم زنی
خاکستر مرا نسپاری به دست باد
تو سکوت کردی و این واسه باختن بس بوددل دو نیم شده و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست
من و عشق و دل دیوانه بساطی داریمتو سکوت کردی و این واسه باختن بس بود
انگار بازنده از قبل مشخص بود
به خودت باختمت از خودت جا موندم
ارزو ها داشتم اما تنها موندم
دیوانه تر از من چه کسی هست،کجاستدیوانگی وی را چو دیدند
در چاره گری زبان گشودند
ترسم که اشک در غم ما پرده در شوددیوانه تر از من چه کسی هست،کجاست
یک عاشق ِ این گونه از این دست کجاست
ما که پول نداشتیم دماغمان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک