- Aug
- 1,079
- 430
- مدالها
- 4
در فتوح شام و روم امسال دیوان ساختمدیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هـزار آفــرین بر غم باد
ساخت باید در فتوح هند و چین سال دگر
با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!در فتوح شام و روم امسال دیوان ساختمدیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هـزار آفــرین بر غم باد
در فتوح شام و روم امسال دیوان ساختم
ساخت باید در فتوح هند و چین سال دگر
در خانهٔ دل عشق تو مجمع داردرفتم به مسجد از پی نظارهٔ رخش
بر رو گرفت دست و، دعا را بهانه کرد
دلی کـــز معرفت نــور و صفا دیددر خانهٔ دل عشق تو مجمع دارد
و از دادن جان کار تو مقطع دارد
دلم تنهاست مـاتم دارم امشبدلی کـــز معرفت نــور و صفا دید
به هر چیزی که دید اول خدا دید
به قیاس درنگنجی و به وصف درنیاییدلم تنهاست مـاتم دارم امشب
دلی سرشار از غم دارم امشب
تخمی چو کشت دهقان آبیش می دهدبه قیاس درنگنجی و به وصف درنیایی
متحیرم در اوصاف جمال و روی و زیبت
کنم نظاره چون بی پرده رخسار نکویش را؟تخمی چو کشت دهقان آبیش می دهد
تخم عمل تو نیز چو کاری ببار اشک
این تمنایم به بیداری میسر کی شودکنم نظاره چون بی پرده رخسار نکویش را؟
که من پوشیده دارم از دل خود آرزویش را
یاد تو کنم میان یادم باشیاین تمنایم به بیداری میسر کی شود
کاشکی خوابم گرفتی تا به خوابت دیدمی
ما که پول نداشتیم دماغمان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک