- Aug
- 1,079
- 430
- مدالها
- 4
این تمنایم به بیداری میسر کی شودتبه کردم جوانی تا کنم خوش زندگانی را
چه سود از زندگانی چون تبه کردم جوانی را
کاشکی خوابم گرفتی تا به خوابت دیدمی
با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!این تمنایم به بیداری میسر کی شودتبه کردم جوانی تا کنم خوش زندگانی را
چه سود از زندگانی چون تبه کردم جوانی را
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخوراین تمنایم به بیداری میسر کی شود
کاشکی خوابم گرفتی تا به خوابت دیدمی
رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کَسیوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور
تا تو از کوچهی دلتنگی من میگذریرندان تشنه لب را آبی نمی دهد کَس
گویا ولی شناسان رفتند از این ولایت
در انتظار تو میمیرم و در این دم آخرتا تو از کوچهی دلتنگی من میگذری
شعرهایم هوس دستفروشی دارند
تو را دوست دارم ولی رونکردمدر انتظار تو میمیرم و در این دم آخر
دلم خوشست که دیدم به خواب گاه به گاهت
(شهریار)
ماه من نیست در این قافله راهش ندهیدتو را دوست دارم ولی رونکردم
فقط شعر گفتم هیاهو نکردم
تا ابد، از نیستی نتوان گذشتماه من نیست در این قافله راهش ندهید
کاروان بار نبندد شب اگر ماهش نیـست
(شهریار)
تو آفتاب منیری چو آفتاب سپهرتا ابد، از نیستی نتوان گذشت
خاک این وادی گل از آب فناست
تو آفتاب منیری چو آفتاب سپهر
چهار بالش ملک از تو زیب و فر گیرد
ما که پول نداشتیم دماغمان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک